گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
-اولین دانشگاه و آخرین پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم
جلد سوم
شرحی از آیه شریفه کلوا و اشربوا ولاتسرفوا






ص : 153

عمل بمفاد و معنای آیات بر رستگاری وفوز و فلاح نائل خواهند گردید و در زمره کسانی خواهند بود که در حصار و سور پروردگار رحیم بوده مشمول عنایات او قرار خواهند گرفت

نتیجه آنکه : انسانهائی لیاقت داشتند مورد خطاب پروردگار قرار گیرند که بمفاد و معنای آنچه بدنبال نداست ایمان داشته به آن عمل می نمایند.

یا بنی آدم - در قرآن خطابهائی با نواع و اقسام مشاهده میشود :

یا ایها الناس - یا ایها الذین آمنوا - یا اهل الکتاب - یا بنی اسرائیل و یا...

یا بنی آدم در چند مورد آورده شده است : یا بنی آدم خذواز ینتکم... - یا بنی آدم اما یاتینکم... - ألم اعهد الیکم یا بنی آدم.. و یا بنی آدم... که با جزئی توجه جای آنکار و تردیدی باقی نمی ماند که تمام خطابها مربوط بصدر خلقت هنگام آفرینش آدم ابوالبشر بوده و مورد خطاب فرزندان وی بنی آدم - می باشند.

اگر به جای یا بنی آدم - یا ایها الناس آورده شده بود دو صورت داشت یا اینکه همه و همه را به حساب می آوردیم حتی انسانهای غیر قابل ذکر را هم انسان می دانستیم (به جلد اول مراجعه شود) که در این حال با دستور «خذوا زینتکم عند کل مسجد» جور و سازگار نبود - انسانهای غیر قابل ذکر را با مسجد چکار - مسجد مربوط با انسانها و آدمهاست نه بصورت انسانها. اگر یا ایها الناس را از زمان نزول قرآن به بعد ذکر می کردیم باز می بینیم در همان قرآنی که یقین داریم اختلافی وجود ندارد

ص : 154

وجود داشت زیرا مسجد در انحصار و مخصوص مسلمانان در می آید که با آیات دیگر خوانا نبود آیاتی که مسجد را معبد همه خدا پرستان از بنی آدم میداند.

یا بنی آدم جنبه اجتماعی دارد زیرا آنها را متذکر میسازد پدرشان آدم بوده که با دین ودانش پیوند ناگسستنی داشته و در کلاس «و علم آدم الاسماء» شاگردی نموده و لاجرم پدر همه آدم و مادر همه حواست و آنکه بهتر شاگردی کرده و رابطه بهتری با خدا و دانش دارد بالاتر و بهتر است. از این ندا یا بنی آدم - انتظار میرود که فرزندان خلف آدم نیز با خدا و علم مرتبط باشند و در غیر اینصورت کسانی خواهند بود که از زمره آدمیان خارجند.

خذواز ینتکم عند کل مسجد : خذوا ، گرفتن است نه نهادن و زمین گذاشتن.

زینت : در جلد مربوط به بهداشت بدن و لباس شرح داده خواهد شد که زینیت چیست و با توجه به آیه «ان اللّه یحب التوابین و یحب المتطهرین» که پروردگار دوست دارد پاکی ظاهر و پاکیزگی باطن را که همانا با توبه و طهارت بدست می آید متوجه این نکته خواهیم شد که بهترین محل که بتوان هر دو را (توبه - طهارت) در آن داشت مسجد می باشد.

عند کل مسجد : مسجد جای عبادت هر خدا پرستی است که از صدر خلقت تا پایان عالم ردپائی در مکتب توحید به جای می نهد چنانچه در اول آیه نیز به همه فرزندان خلف آدم آن مرد بزرگ روحانی خطاب شده و به محل منظور عبادتشان مسجد اشاره گردیده است.

ص : 155

مسجد مخصوص مسلمانان نیست و در قرآن نیز با این مطلب اشاره گردیده و حتی جای اصحاب کهف را که خود عبادتگاهی محسوب میگردد مسجد نام نهاده است (و قال الذین غلبوا علی امرهم لنتخذن علیهم مسجدا - سوره کهف)

جمله «خذوا زینتکم عند کل مسجد» جنبه اجتماعی دارد زیرا هر کس برای عبادت و توجه به بهداشت لباس و بهداشت بدن احتیاج مبرمی با دای تمرینات روزمره ای دارد که بهتر از همه انتخاب زینت در چند گاه نزد هر مسجد و معبدی است و ما حتی در موقع زیارت دستور داریم بهترین لباس و پاکیزه ترین وضع و بنی غسل کرده و نظیف شده و معطر داشته باشیم و خلاصه که زینت شده مشرف شویم ، و خوشبختانه برای استحکام موقعیت این بهداشت در آیه بعد پروردگار میفرماید «قل من حرم زینت اللّه التی اخرج لعباده و الطیبات من الرزق قل هی للذین آمنوا» که ترغیب بزینت های حلال را در نصف اول آیه جهت تقارن با نصف اول آیه خذوا زینتکم عند کل مسجد ذکر فرمود و در نصف دیگر هر دو آیه نیز بقرینه یکدیگر صحبت از بهداشت تغذیه می باشد ، در آنجا : و الطیبات من الرزق - در اینجا : کلوا و اشربو او لاتسرفوا - این تقارن آنچنان جنبه اجتماعی مطلب را میرساند که گویا انتظار دارد همانگونه که طیبات رزق و تغذیه خوب مخصوص مردمان با ایمان می باشد زینت و بهداشت لباس و بدن نیز در انحصار خدا پرستان بوده باشد که متأسفانه در بعضی نقاط دور افتاده کثیف ترین آب ، بدین ترین لباس و حتی تغذیه نامتناسب را میتوان نزد مسلمانان سراغ گرفت.

جمله : خذوا زینتکم عند کل مسجد (بگیرید زینتتان را نزد

ص : 156

هر مسجدی) را می توانستیم در جلد اول دلیل دیگری بر تأئید مطلب خود بیفزائیم آنجا که ثابت کردیم قبل از آدم ابوالبشر آدمهائی بودند زیرا از حضرت آدم به بعد است که نظر عنایت علمی پروردگار به بشر متوجه گردید و آدم و فرشتگان در کلاس خدای تعلیم و تدریس و تربیت شده و بدستور «خذوا زینتکم عند کل مسجد» مشرف شدند والا انسانهای غیر قابل ذکری که با آنها اشاره گردید با زینت و بخصوص با مسجد چه سرو کار !

اگر نامی از مسجد در این آیه نبود - ای بنی آدم بگیرید زینتتان را به تمام مکانها کشیده می شد و تعظیم شعائر اسلامی و توجه به معبد و مسجد و تمرینات بهداشتی طهارتی و طرز برخورد با رجال الهی شیار بردار بود و برای محل نماز مؤمن که معراج اوست و ایستادگی و حضور قلب در برابر ذات مقدس باریتعالی می باشد با مکان و زمان دیگر چه امتیازی حاصل می داشت.

البته زمانی که حضرت بقیه اللّه ارواحنا فداء ظهور فرمای مردم همه با خدایند و دانشمند - وعد اللّه الذین آمنوا منکم و عملوا الصالحات لنستخلفتهم فی الارض... و خلافت و سیادت زمین با مسلمانان دانشمند می باشد و در آن زمان است که چون راه رفتن هر کس - کار کردنش ، کارمند بودنش ، غذا خوردنش و حتی خوابش طبق موازن و مقررات دینی است و همه عبادت بشمار می آید لاجرم هر مکانی مسجد است و هر زمانی معراج و هر بدنی و لباسی زینت و بهداشت. در آن زمان هر کس بهر مکاین گام گذارد داند کجا میرود و برای چه میرود و چگونه خواهد رفت ، همه کارها به نظم و حساب است و همه اعمال به ترتیب و برای اجر و ثواب و لذا هر جا مسجد است و هر جا مورد احترام و برای زینت کردن

ص : 157

و ما می دانیم پیشرفت دانش نیز به زینت و بهداشت واقعی کمک کرده زمینه ظهور حضرت را طلیعه دار می سازد. امروز هم یک عده دلخو شدارند که می توانند لااقل در و دیوار مسجد و فرشتگان مقیمش را بشهادت طلبند که در برابر خدا به خاک افتاده و یاغی و طاغی نیستند ، اما متأسفانه برای عده ای نیز مسجد چون دیو است و حضور ایشان بسم اللّه ، و برای دسته ای چون قفسی که مرغی در آن قرار داده شود !

و : این واو که بین دو جمله ، خذوا زینتکم عند کل مسجد - کلوا و اشربوا - قرار دارد بیشتر از هر قسمت دیگر آیه مورد سئوال قرار گرفته و میگیرد.

سئوال : بگیرید زینتتان را نزد هر مسجد - بخورید و بیاشامید و اسراف نکنید ، آن کجا و این کجا ، این دو را بیکدیگر چه رابطه ای ، مسجد کجا و دستگاه گوارش چه ! جای عبادت و محل غذا بینشان فاصله ای است که نه ارتباط ادبی دارد و نه پیوند فیزیکی و شیمیائی !

صرفنظر از اینکه ما بدون چون و چرا پیوست آنها را با واوی که پروردگار آورده می پذیریم میتوان موارد زیر را نیز منظور داشت :

کسیکه بهداشت تغذیه اش سروسامانی ندارد نمی تواند به بهداشت بدن و لباس خود شایستگی بپردازد.

آنکه هنگام نماز به خدا متوجه میگردد نمی تواند بغذایش توجهی نکرده فلینظر الانسان الی طعامه را فراموش کند.

هر کس احتیاج روزانه چند نوبتی خود را به تمرکز قوای دماغی احساس می کند نمی تواند نیازمندی خود را بغذا از یاد ببرد.

ص : 158

شخصی که قوای روانی ملکوتیش رو به تحلیل است نمی تواند از انرژیهای غذائی بهره شایانی ببرد.

راد مردی که در رکوعش نگین پادشاهی دهد از کرم گدارا. نمی تواند در دعای کمیلش به قو علی خدمتک جوارحی مترنم نگردد. فردی که نماز می خواند نمی تواند و نباید تحمل گرسنگیها بنماید.

آنکه روزه است و زیاد گرسته و در مشقت ، هنگام افطار نمی تواند نماز اول وقت را با آن همه فضیلت بر خوردن مقدم دارد و هزاران مطلب دیگر که یک طرف نمازیا روزه یا تمرکز قوای دماغی و معنویت و روحانیت و... است و جانب دیگر زورمندی و تندرستی و غذا و شکم و دستگاه گوارش و... و در عین حال هر دو قسمت بیکدیگر پیوستگی ناگسستنی دارند کما آنکه در جملات بالا کلمه نمیتواند را نمی توان حذف کرد به همین منوال همین و او است که نمی توان آنرا از میان برداشت و روابط واقعی و علمی بین دو قسمت از آیه را که بظاهر دور از یکدیگرند قطع نمود.

و او در اینجا علاوه بر جنبه ارتباطی و مأنوسی یک اعجاز علمی بزرگ بشمار است زیرا 14 قرن قبل با ارتباط نماز و غذا بهداشت های بدن و لباس و تغذیه - تمرکز قوای دماغی و تغذیه ای اثر غذا بر روان - اثر روان بر غذا و... که مسائل روز حسابند در آن روز با آنها اشاره شده است.

بدن ما درست مانند خاک سالم نیست که چون آب و کود مناسب به آن رسد نباتات سالم و شاداب بدهد بلکه نوع دوستی نیز یک اصل از صدها اصل لازم الوجودی است که با انتخاب غذای خوب و فرمانبرداری به جا حاصل میگردد (همه صدها فرعند و اصل در خدا پرستی جمع شده است).

ص : 159

بیماریهای پسیکوسوماتیک که بعلت ناراحتی های و نگرانیهای روحی پدید می آید روز بروز زیاد شده و جای انکاری ندارد. امروز نه تنها علت مرگها را بیماری جسمی ندانسته و چه بسیارند کسانی که بعلت بیماریهای روانی به پیری و بالاخره مرگ دچار میشوند. اهمیت اینگونه بیماریها تا آنجا رسیده که در جوار هر طبیب جسم یک پزشک بیماریهای روانی یا روانشناس به خدمت مشغول است.

در ماوراء تشعشعات علمی این آیه نیز گویا تابلوهای متخصصین امور بهداشت تغذیه - بهداشت لباس - بهداشت بدن بهداشت نسل و بهداشت روان بکله تابلو کاردانهای امور أنفس و آفاق به چشم می خورد.

در نیمه اول آیه ذکر شده سرو کار ما با مسجد بود و در جلد دوم که راجع به مسجد مطالبی آوردیم گفتیم مسجد مکانیست مقدس که احتیاجات ما را از لحاظ تمرکز قوای دماغی که هر کس روزانه چند نوبت با آن نیازمند است بر می آورد و گفتیم نمونه کوچکی از تشویق به خاطر همانا بیکاری است که صبح آدمی بیدار شود و نداند چه باید کرد و قصد و مقصدی نداشته باشد ولی کسیکه می داند کجا باید رفت و برنامه ای معین دارد تا حدی تمرکز قوای دماغی داشته و علاوه بر سلامت روح جسما نیز سالم است. مسجد نیز عالی ترین مقصدی است که انسان در آن بشایسته ترین نحو از تمرکز قوای دماغی بهره مند می گردد. صبح به امید آنکه اداره ای مقصد ماست چقدر به مصلحت روح و جسم خودمان نزدیک هستیم که مسجد ما را به جای اداره به برنامه ریزی جهت دنیای ابدی متوجه می سازد که خود اثرهای فوق العاده ای روی

ص : 160

جسم و جان خواهد گذاشت.

در مغز آدمی مرکز عصبی به نام هیپوتالاموس وجود دارد که مرکز عواطف می باشد ، مرکزیتمهم هیپوتالاموس نه تنها بخاطر عبور اعصاب نباتی از آن است بلکه از آن جهت می باشد که سرچشمه آرامش دلها و یا برعکس سر آغاز ایجاد اضطراب و بیماریها از آن جاست. کسی که از بینوائی دستگیری نمود هیپوتالاموسش فرمان اعتدال همگانی صادر کرده در این حال تحریکات ناجور در اعصاب و ترشحات ناباب برای غدد و در نتیجه ناهنجاریها برای اعضاء گوناگون بویژه دستگاه گوارش بوجود می آید. و ما قبلاً اثر اضطراب و دلهره و عدم کامیابی - بیماریها عشق ها و.. را بر غذا با اختصار ذکر کردیم اینک می افزائیم که مسجد یعنی آرامش خاطر و آرامش خاطر یعنی باعتدال بودن دستگاه گوارش و بالاخره با این نتیجه که واو در این آیه جنبه اعجاز دارد میرسیم ، واوی کهدر 14 قرن قبل با اثر غیر قابل انکار روان بر غذا اشاره فرموده است.

مدتهاست این آزمایش را بکار برده اند، غذای گربه ای را با بیسموت آغشته می نمایند بیسوت مانع عبور اشعه ایکس میشود ، غذا را به گربه می خورانند و با اشعه ایکس آنرا تعقیب و کنترل می نمایند غذا که در حال هضم بود ناگهان سگی را با گربه مراجعه میسازند گربه با دیدن سگ هضمش متوقف و قطع میگردد و با بردن سگ دو مرتبه عمل هضم شروع میشود و سیر طبیعی خود را باز می یابد در مورد انسانها نیز همین گونه است که طلبکار یا حتی یاد طلبکار هضم را متوفق می سازد و شنیدن نزول نرخ شکر ، قند خون را بالا میبرد. دشمن های هاضمه عبارتند از کینه ، خشم ، خوشحالی

ص : 161

زیاد ، شک و تردید ، غصه ، عشق ، ترس ، دلهره ، اضطراب و...

به چند جمله نقل شده از غذا شناسان اشاره گردد :

هیچ غذائی نیست که کینه نتواند طعم آنرا بر گرداند و هیچ عصیر معدی قادر نیست مولکولهای کینه توزی را از بین ببرد.

خیلا میتواند سوء هاضمه تولید کند.

در آن وقت که آسوده غذا می خورید از غذا نه تنها به نفع جسم استفاده می نمائید بلکه هر چه برای روح شما ضرورت دارد باز بدست می آید ، فکر می تواند کمک کند و هم می تواند موجب درد و ضرر شود.

بعلاوه واو در آیه حالت های اتصالی زیر را نیز دارد.

در قسمت اول آیه ، محل عبادت - مسجد - را نشان داده و بوضعی که باید رو به سوی آن آورد اشاره فرمود و حال آنکه در قسمت دوم هیچ از دستگاه گوارش نامی نیاورده و بعمل مربوط بغذا اکتفا نموده است و از این جهت متوجه می شویم که بهداشت بدن و بهداشت لباس (خذوا زینتکم) و بهداشت مسکن و بهداشت روانی (مسجد جای طهارت و توبه) با بهداشت تغذیه (خوب خوردن) همه چون زنجیره های چرخ زندگی به یکدیگر متصلند.

در نیمه اول آیه یک امر (خذوا) و در قسمت دوم دو امر (کلوا و اشربوا) و یک نهی (ولاتسرفوا) نشان دهنده این واقعیت اند که انتخاب مسجد و مقررات مربوط به مسجد کافیست که گفته شود یک محیط روحانی که بهداشت های لباس و بدن و مسکن و روان در آن رعایت شده برگزیده شده است و حال آنکه برای رسیدن

ص : 162

به هدف بهداشتی تغذیه ای باید خورد و آشامید اما پایه گزاری علمی برای حد تشخیص «ولاتسرفوا» ضروری است.

همینطور که نمی توانیم گفت اگر فلان غذا بخوریم بریاست میرسیم نمی توانیم منکر شویم که غذای خوب ضامن سلامت بدن و فکر بوده و تلاش در زندگی و رسیدن به مقام و ریاست را بدنبال دارد ، به همین منوال اگر بگوئیم غذای خوب برای شخص مسجدی است یا مسجدی غذای خوب می خورد بی جا نگفته ایم زیرا پروردگار نیز «و الطیبات من الرزق قل هی للذین آمنوا» فرموده و در نتیجه به پیوند ناگسستنی غذا و نماز و اینکه نمازگزار باید همانگونه که به نمازش اهمیت می دهد غذایش را نیز مورد توجه قرار دهد اشاره فرموده است. در جلد دوم گفتیم یک مدینه فاضله دارنده سه امتیاز فوق العاده است : خدای خوب ، غذای خوب ، هوای خوب «و اشکر و اله بلده طیبه و رب غفور» و در اینجا می افزائیم که وا او در آیه «کلوا و اشربوا و لاتسرفوا» بدین لحاظ اتصال عظمتی خود را علما محفوظ می دارد که پس از گذشت قرنها پرده از روی این مطلب علمی برداشته که بین غذا و جسم و جان یک نوع پیوند ناگسستنی برقرار است.

مسجد به قرینه ارزیابی که محلی برای بنی آدم انتخاب شده - خوردن و آشامیدن نیز ارزشمند آدمیان بوده و این پرخوری است که از آدمیت دور و مطرود است.

هر چه بیشتر به معنویت وقوف حاصل گردد به تغذیه بهتری رسیده و هر چند وضع تغذیه بهتر شود روح سالم در بدن سالم است مصداق واقعی خود را بدست آورده است.

در بهشت نیز چنین است که یک جا(مانند در مسجد) سخن ها

ص : 163

همه روا گفته شود - لایسمعون فیها لغوا الا سلام3 - و بدنبال آن صحبت از روزی و غذاست «و لهم رزقهم فیها بکره و عشیا».

کشف غارهای انسانهای ما قبل تاریخ اخیرا این ادعا را پیش آورده است که توجه بمذهب همرمان با پیدایش انسانها بوده است اینک قرآن 14 قرن قبل می فرماید از روزیکه اسراف در تغذیه پذیرفته شد که رنج آور است توجه بمسجد و مذهب نیز جای خود را در میان افراد باز کرد و بهمین نسبت هر چه علم در قلمرو جمله اسراف در غذا خوردن نکیند (و لاتسرفوا) موفق به پیشرفت گردد بهمان تناسب نیز بمعنویات وقوف کلی تر حاصل خواهد گردید ، و اگر بقهقرا بنگریم می بینیم وحشیگری هر عصر قبلی با پرخوری رنج آورتری دست بگریبان بوده است.

اگر آیه مورد بحث قسمت اول را داشت و دوم را داشت جنبه ملکوتی آن محفوظ بود و بکار انسانها که سرشته ای از دیو و فرشته اند نمی آمد این ملائکه اند که با مسجد و سجده و تسبیح «و نحن نسبح بحمدک و نقدس لک» سر و کار دارند ، و اگر قسمت اول آیه نبود باز وضعیت خالص حیوانی که می خورند و می آشامند و می دانند چه اندازه بخورند گریبانگیر بود لذا و او در آیه نشان دهنده وضعیت سرشتگی انسانها از شیطان و رحمان بوده بعلاوه نشان می دهد که مسجد و غذا یعنی جبر و تفویض یعنی امر بین الامرین و اگر حیوان می خورد و می آشامد و می داند چه مقدار بخورد انسانها باید بخورند و بیاشامند و بیاموزند که چه اندازه بخورند و چه بخورند - اگر ملائکه فقط به سجده و مسجد ره داشته شده اند انسانها در انتخاب مقررات مسجد باز بین جبر و تفویض اند و اجبارشان یکی خوردن و آشامیدن و باعتدال

ص : 164

خورردن است و اگر رعایت مقررات بهداشتی تغذیه ای ننمایند کار مسجد و محرابشان نیز بدرستی انجام نخواهد پذیرفت.

اینکه در قسمت اول آیه «عند کل مسجد» فرموده و در بخش دوم (عند کل معده) نیست آنجا به محل اشاره شده و اینجا به عمل ، لطفی اعجازآمیز دارد زیرا جای عبادت را می توان در چهار دیواری انحصار شده بنام مسجد و متعلقات آن در آورد ولی جای گوارش مردم عوام اگر معده و روده است اما دستگاه هاضمه ای که تمام غدد مترشحه داخلی ، کبد ، طحال ، لوزالمعده و ... و حتی مغز در کارهایش ذی نفوذاند محل و مکانی ندارد. و اگر قرآن از جانب غیر خدا بود با پیشرفت علم چنین ریزه کاریهائی در کرانه های اقیانوس بیکران علمی اش هر روز درخشش نمی نمود. لذا :

کنار سفره و گوشه مسجد مکان های مقدسی هستند که می توانند سعادت دو جهانی هر کس را تأمین نمایند بشرط آنکه مقررات مربوط بهر یک رعابت و متعلقات وابسته بهر کدام محترم داشته شوند.

کلوا : صحیح است که مردم قبل از اسلام نیز می خوردند و ذکر کلمه بخورید (ملوا) یا بیاشامید (اشربوا) علی الظاهر لازم بنظر نمی رسد ولی اگر کلمه کلوا را نداشت آشامیدن تنها مسخره می بود و اگر هر دو (کلوا 0 اشربوا) را نمی داشت یعنی آیه چنین بود یا بنی آدم خذوا زینتکم و لا تسرفوا ... باز نقص روشنی در آن مشاهده می گردید. ممکن است بفرمائید اگر آیه چنین بود چه می شد : یا بنی آدم خذوا زینتکم و لا تسرفوا فی الاکل !

ص : 165

که بجای کلوا و اشربوا و لا تسرفوا - و لا تسرفوا فی الاکل ذکر شده باشد ؟ در صورت اخیر این معنی را می رساند که جلوگیری از اسراف در خوردن بر خوردن مطلق مقدم است و حال آنکه اصل خوردن است و باندازه و اعتدال خوردن.

اضافه می نماید که معمول کتابهای تغذیه ای است که اکثرا بکلمه خوردن اکتفا نماید و کمتر از آشامیدن ذکری بمیان آورده اند در صورتیکه قرآن بخورید و بیاشامید را پهلو به پهلوی یکدیگر ذکر فرموده و هنوز باید علوم تغذیه ای با این دستور صریح «اشربوا» درباره آشامیدنیها مطالعات بیشتری و تحقیقات و تتبعات بسیاری نموده فراموش نکنند که کتاب آسمانی قرآن رل آشامیدن و اهمیت آنرا در این مورد پس از خوردن و در درجه اهمیت بعدی قرار داده است.

کلوا و اشربوا : هر چه درباره غذا و تغذیه خواهیم نوشت می توان گفت در چهار چوبه ایندو کلمه قرار دارند و لذا چند جلد کتاب (اولین دانشگاه و آخرین پیامبر) در انحصار ایندو کلمه اند.

و لا تسرفوا : زیاده روی نکنید - پرنخورید و زیاد ننوشید اسراف در خوردن و آشامیدن ننمائید.

همه بحث ما بر سر همین کلمه است که تقریبا ضامن تندرستی و کلید همه بیماریهاست ! چه خوش فرموده مرحوم نراقی در معراج السعاده اش که :

حد اکل و شرب آنستکه طعام و شراب حامل این کس باشد نه اینکس حامل آن.

و اگر انسان حامل بلکه حمال خوردنیها و آشامیدنیهایش

ص : 166

بود اسراف کرده است !.

قسمت جانبی هیپوتالاموس در مغز مرکز گرسنگی یا مرکز تغذیه است و قسمت میانی آن مرکز سیری می باشد یعنی اگر قسمت های جانبی را تحریک کنیم اشتهای زیادی روی می دهد و تحریک قسمت میانی سیری پیش می آورد بر عکس اگر قسمت جانبی را خراب کنیم میل بغذا از بین رفته و ضایعات هسته های میانی موجب تحریک اشتهاء است بعلاوه قشر مغز نیز هدایت کننده ای است برای جستجو کردن غذا.

عوامل بسیاری نیز در تنظیم مقدار غذای دریافتی مؤثرند که یکی از آنها گیرنده های سر می باشند که اگر بشخصی غذا بدهیم وغذا بلافاصله پس از بلع از سوراخی که در مری اوست بخارج دفع گردد پس از آنکه مقداری معین غذا خورد اشتهایش برانگیخته خواهد شد (با آنکه هیچ غذا وارد معده اش نشده است) لذا عواملی چون جویدن ، ترشح بزاق ، چشیدن و بلع که در منطقه سرانجام شده مقدار غذا را هنگام عبور از دهان سنجیده و پس از عبور مقدار معینی از غذا مرکز تغذیه را در هیپوتالاموس مهارمی نمایند اما :

گاه می شود انسان چند مرتبه دهان خود را پر کرده و بلعیده است ! اما آیا ظرفیت معده اش توقع دارد چند برابر دهانش باشد ؟ حساب نمی کند !

سخن نبی گرامی که فرمود «المعدء بیت کل داء» معده خانه هر دردی است. ریشه اصلی و آسمانی دارد. خدا می فرماید بخورید و بیاشامید و اسراف نکیند ، یقین است اگر با بی اعتنائی

ص : 167

بدستور آسمانی ، اسراف کردیم با توجه باینکه نسبت بمقررات وضع شده از طرف صانع و خالق انسانها و دستگاه گوارش انسانها بی اعتنائی شده نسبت به بزرگترین دستورات غذائیممکنه بی اعتنائی گردیده و همه رنجها و دردها بسراغمان خواهند آمد که تازه دانش روز توانسته است مکانیسم و اینکه چگونه این عدم اعتنا (پرخوری) در خانه رنجها و دردها را بر روی انسان خواهد گشود کشف نماید.

مگر نیست که همه پزشکان و دانشمندان می گویند عمر ما همان عمر شرائین ماست و اگر رگهای بدن بتوانند بهمه قسمت های بدن خوب خون برسانند و خوب ازعهده تغذیه اعضاء برآیند آدمی عمری بسیار دراز خواهد داشت که قسمت اعظم آن را دوران جوانی تشکیل می دهد.

آنچه رگها را خراب می کند در درجه اول بالا بودن کلسترل پلاسماست که سابقا زیادی کلسترل را در انحصار اختلال متابولیسم چربیها و در نتیجه رسوبشان در دیواره شرائین می دانستند.

کسانی هستند همینکه سنشان بحدود 50 رسید احساس اختلالاتی در بدن می نمایند (سرگیجه ، اختلال بینائی ، سنگینی و خواب رفتگی اعضاء، احتمالا فشار خون کمی بالا و یا...) اینها از هوش و حافظه اشان گله می نمایندو گاه نیز بعلت دردسر یا بعنوان نارسائی کبد مراجعه می کنند و پزشک آنها را برای آزمایش کلسترل فرستاده و در صورت صحت تشخیص و بالا بودن کلسترل دستورهای لازم برای مراقبت عروق خونی بیمار می دهد.

ص : 168

کلسترل جسم سفت صدفی می باشد که در هوا فوری رنگش زرد می شود ، بو و مزه ای ندارد ، در آب ساده حل نمی شود اگر اندکی صابون اضافه نمایند بلافاصله حل می گردد همچنین املاح صفرا فوری آنرا حل می نماید و نقش بزرگ کبد سازنده صفراست از اینجا معلوم می گردد. (بطور کلی معنای حقیقی کلسترل صفرای سفت شده است).

در تمام اعضای بدن ما بغیر از استخوانها و دندانها کلسترل وجود دارد و در غدد فوق کلیه و ماده سفید مغز از همه جا بیشتر و در خون تقریبا در هر لیتر 1/8 گرم می باشد.

وجود کلسترول در اعضاء یک عمل دفاعی و ضد سمی است و آزمایش نشان داده است نسجی که کلسترلش کم است دفاع آن در برابر سم مار کبری 20 - 30 مرتبه کمتر می باشد.

کلسترل وسیله حمل ونقل اسیدهای چربی است ، کلسترل در حفظ تعادل آبد بدن رل مهمی دارد و...

کلسترل بمقدار زیاد در تخم طیور بویژه ادراک ، مغز ، دل و قلوه وجود دارد.

اینک با مختصر آشنائی نسبت بکلسترل به سه مطلب زیر در این باره بیشتر توجه فرمائید :

1 - اسیدهای موجود در غذاها که تمام اسیدهای آلی می باشند اهمشان ازاین قرارند : اسید استیک ، اسید لاکتیک ، اسید سیتریک ، اسید اکزالیک ، اسید تارتاریک.

2 - اسیداستیک کم و بیش در تمام خوراکیها یافت می شود.

3 - کبد آدمی از اسید استیک کلسترل می سازد. با آنکه با توجه به همین سه قسمت هر چه را باید بدانید

ص : 169

دانستید و باثر نامطلوب پر خوری در اعضا بویژه در عروق توجه نمودید باز گفته شود کلسترل در مواردی که زیاد نباشد مهم نبوده و باشد که در قشر پوست جمع می شود که بشکل کیسه های نرم (کیست سبایه) و یا برجستگی های کوچک زرد گزانتوم در روی پوست ظاهر می گردد. گاه کلسترل در کسیه صفرا جمع شده ایجاد سنگ کیسه صفرا می نماید ولی عواقب و عوارض خطرناک کلسترل همان رسوبش در وری جدار داخلی رگهای خونی است که از ابتدا تصلب و سختی جدار آنها را پیش آورده سپس سبب تنگ شدن مجاری گردیده بعد جریان خون کند و بطی شده و بالاخره تغذیه بعضی بافت ها بقدر کافی صورت انجام نخواهد یافت که در این حالت احتمال پیش آمد سکته های دماغی یا سکته های قلبی فراوان است.

سابق بر این با دلائل و براهین زیادی کلسترل را بمصرف چربی های حیوانی قناعت نشده نسبت می دادند ولی امروز زمینه فامیلی و استعداد را نیز دخالت داده اند.

بدکاری غدد آمیزشی در مکانیزم تجمع کلسترل نقشی دارد چنانچه مردان بیشتر از زنان بزیادی کلسترل مبتلا می شوند، همچنین بدکاری غده تیروئید که سهم مهمی در اینکار دارد.

غده لوزالمعده نیز رلی دارد چنانچه پس از خرابی آن و ایجاد بیماری قند بموازات افزایش قند در خون بیمار مشاهده می شود که مقدار کلسترل خون نیز افزوده شده است بهر صورت :

در سال 1964 برابر 1343 در جهان پزشکی کشفی بعمل آمد بواسطه اهمیت زیادش به کاشف آن جایزه نوبل داده

ص : 170

شد. بموجب این بررسی معلوم گردید کبد آدمی از اسید استیک کلسترل می سازد و آنرا مستقیما وارد خون می کند !

چون اسید استیک کم و بیش در تمام خوراکیها یافت می شود مگر جز این می توان گفت ؟ چون کلسترل ترکیبی است از اسید استیک و این کلسترل است که جدار رگها را آزرده می ساطد لذا پرخوری است که بیماری تصلب شرائین و حمله قلبی و خلاصه مرگ را زودرس می نماید ! بر اساس این کشف ، انسان هر چه کمتر غذا بخورد طبعا میزان کلسترل خونش نیز کاهش می یابد و عمر بیشتری خواهد کرد و چنانچه حضرت علی فرماید چون گیاهان بیابانی که کمتر تغذیه می شوند محکم و ریشه دار و پا برجاتر است.

از افسانه های قدیم : پادشاهی بود در هندوستان سخت بیمار شد، هر کس درمان کرد سودی نبخشود کاردانی روانشناس گفت من چاره توانم کرد (از سعادتمند مردی پیرهن - دست آرید و نماید شه بتن) هیئتی بسر پرستی صدر اعظم وقت سراسر هند را گشتند بهر سرزمینی رسیدند مردم اشخاصی چند را که بتصور خودشان سعادتمند بودند نشان دادند از هر کدام برای شاه مطالبه پیراهن شد بزودی گرفتاری و رنجوریشان آفتابی گردید (بسیاری از آنها رنج ناشی از بیماریهای تغذیه ای بود) مایوس بر می گشتند بصحرائی رسیدند جوانی ژنده پوش بود بسنگی گران تکیه زده نی لبک می نواخت و کنارش چند گوسفند مشغول چرا بودند - پیش رفتند ونمدندش سلام - و شرح ماجرا را با غلام در میان نهادند ، پاسخ داد آسمان بشایستگی باریده و زمین به آراستگی روئیده هوا آفتابی و زمین پر آب است محیطم

ص : 171

(آب و باد و خاک و آتش) و خودم از هرگونه نعمتی بهره مندیم و آنقدر از خود و اطرافش تعریف نمود که هئیت باتفاق ، و را مردی سعادتمند شناخته پیراهنش را مطالبه کردند. بخواهش پیرهن نداد ، بوعده نداد ، التماس کردند نداد ، تهدیدش کردند وی التماس کرد نداد(ای جوان خواهی اگر ممنون شویم - زود پیراهن بده بیرون شویم. کرد او اصرار نفی و التماس - امر شد بیرون کنند از وی لباس. چون قبایش را زتن کردند دور - شد جوان از بینوائی لخت و عور) همه تعجب کرده به پیک گفتند گزارش روزانه را چنین بعرض شاه برساند : پیرو بازدیدهای نومید کننده قبلی ملاقات جوانی نیرومندو سعادتمند در صحرائی سرسبز دست داد بعلت گواهی جملگی بر سعادت وی پیراهنش را خواستیم نداشت. نتیجه کلی کاوشهائی که در سراسر شهرهای هندوستان بدست آمد چنین بود : (هر که را تن بود پیراهن نبود - صاحب صد پیرهن را تن نبود). (1)

یک روز دستور «کلوا و اشربواو لا تسرفوا» از قرآن و برای اهل ایمان بود که متاسفانه اهل ایمان همیشه سرگردان یا در زوایای زندان بودند و قبل از آنکه فرصت یابند چهره کنند و مردان واقعی پیرو اسلام را نشان دهند خود نشانی نداشتند آنچه بودند و همیشه در ظل عنایت قدرت وقت بسر می بردند ، دو دسته یکی آنها که افراط می کردند و گروهی که تفریط داشتند و هر دو دسته به عوارض ناشی از افراط و تفریط گرفتار بودند و نمی توانستند

1- چند سطری از اشعار دوره دبیرستانی نویسنده کتاب.
ص : 172

مزاحم دولت وقت شدند و لذا از آنها حمایت می شد تا سرگرمی خود را از یاد نبرند ، آنها که به عیش و طرب مشغول بودند ، و کسانیکه هر چه پیش آمد خوش آمد و به اصطلاح فقر و درویشی پیشه داشتند ولی امروز حتی کسانی خارج از اسلام پیدا نمی شوند که با حقیقت مفاد و معنای و لا تسرفوا مخالفت نمایند زیرا کشفیات علمی جدید آنها را استهزاء می کند ، و اگر جوان چوپان سعادتمندی بود که پیراهن نداشت یا کسانی چون هانری هشتم یا لویی چهاردهم یا ایوان مخوف و... که دهها پیرهن داشتند ولی با پر خوری و خوردن چربیها و شیرینیجات و الکل آرزوی یک لحضه سلامتی می کشیدند ! دیگر آن زمان سپری شد. دیگر عده ای را خواهیم یافت که به قرآن ایمان دارند و به اعتدال تغذیه می کنند و گروهی دیگر را که از قرآن خبر ندارند و تنها یک مانع (پرده تبلیغی) بین آنها و مسلمانان حائل است ولی پرده علمی از چهره این واقعیت قرآنی به دور افکنده و تغذیه مناسب را برای داشتن سلامت جسم و آرامش جان انتخاب خواهند کرد. دیگر سفره هایی که بر آن انواع و اقسام طیور بریان شده و غذاهای رنگارنگ با افشره های سکر آور و ادویه جات و مشروبات الکلی نهاده اند سفره های یادگاری از دوران قبل از ع صر کیهان و فضا محسوب می شود و در برابر روح صوفیگری و هر چه پیش آمد خوش آمد و قناعت به نان خشک و آب نیز خریداری نداشته برای نهادن در گوشه های رفیع موزه ها به درد می خورد. بخورید و بیاشامید دیگر آسمانی و علمی است و برای خوردن به گجایش معده توجه می شود نه به ظرفیت کلاه سیلندراعیان یا قلنسوه درویشان.

ص : 173

دیگر در جهان امروز باید همه ، هم تن و هم پیرهن داشته باشند (در بهداشت بدن و لباس خواهیم گفت) و جملگی مردم بهترین غذا را میل نمایند هماگونه که خدا هم طیبات روزیها را برای ایمان آورندگا خواسته است « و الطیبات من الرزق قل هی للذین آمنوا». کما آکه در زمان ظهور حضرت بقیه الّله ارواحنا فداه «و عدالله الذین آمنوا منکم و عملوا الصالحات لستخلفنهم فی الارض...» چون همه صالحند و دانشمند ، هم تن دارند و هم پیراهن و هم ایمان و هم غذای طیب و هم آنچه از ثروت های اقتصادی و غیر از آن در زمین می باشد به آنها به ارث رسیده است. «و لقد کتبنا فی الزبور من بعد الذکر ان الارض یرثها عبادی الصالحون (سوره انبیاء).

بدیهی است در آن زمان تن ها سالم و تعداد فراوان پیراهن به نسبت ضرائب ایمانی نزد هر کس بوده و اندوخته های غذائی بر عکس میراث بسیار زمین به اعتدال و با فرمان «و لا تسرفوا» خوانا و مطابق است.

نبی گرامی فرمودند پرخوری سبب دلتنگی است (البطانه تقسی القلب) هیچ چیز را خدا مانند شکم پر دشمن نمی دارد - بیشتر مردمیکه در این جهان سیرند در آخرت گرسنه اند - مومن می خورد یک شکم و کافر می خورد هفت شکم - سیر خوردن دوری از خداست - فرزند آدم هیچ ظرفی را پر نکرده که بدتر از شکم باشد - دلهای خود را از بسیار خوردن نکشید زیرا دل مانند زرع است چون آب بسیار داده می میرد - دشمن ترین مردم نزد خدا کسای هستند که آنقدر می خورند تا تخمه شوند و شکمهای ایشان پر شود - اسرار ملکوت در دل کسی که

ص : 174

شکمش پر باشد داخل نشود.

حضرت علی به فرزندش حضرت حسن فرمود : الا عاعلمک اربع خصال تستغنی بها عن الطب : قال لا تجلس علی الطعام الا و انت جائع... آیا می خواهی چهار خصلت به تو بیاموزم که از طب مستغنی شوی یکی آن است که بر طعام منشین مگر وقتیکه گرسنه باشی و... و فرمود حضرت عیسی به شهری رسید مرد و زنی نزاعی داشتند حضرت سبب پرسید مرد گفت زنم صالحه و بی عیب است او را دوست ندارم و مایل به جدایی از اویم حضرت سبب پرسید گفت رویش کهنه و بی طراوت شده بدون آنکه پیر شده باشد. به زن فرمود می خواهی آبرویت برگردد و تازه شود طعامی که می خوری سیر نخور ، زنن چنین گشت و طراوتش برگشت و محبوب شد. و باز فرمود «لا صحه مع النهم» سلامتی با پرخوری همراه نیست.

حضرت صادق فرمود سه چیز را خدا دشمن دارد... خواب کردن بدون بیداری شب و خنده بی موقع و طعام وقت سیری ، و باز فرماید لیس شی اضر لقلب المومن من کثره الاکل (هیچ چیزی به اندازه پرخوری به قلب مومن صدمه وارد نمی آورد)

حضرت رضا می فرماید چون غذا زیاد خوری آخر بیماری پیدا شود و چون اندک خوری غذای بدن نشوند، دست از طعام خوردن باید باز داشت در جائیکه هنوز رغبت طعام باقیست. و صدها خبر و روایت دیگر در این باره.

بهشت و دوزخ در حقیقت مکمل یکدیگرند از این لحاظ که خیر و شر هر دو وجود دارد منتها بهشت به تنهایی یک محل تکامل یافته و ایده آلی است برای پرهیزکاران و جهم نیز مکانی

ص : 175

است درخور پذیرش گناهکاران بلکه بهشت و جهم لزومشان در جوار یکدیگر به خوبی احساس می شود. ظرفیت بهشت و دوزخ در پذیرشها مختلف است و آنچه مورد بحث ماست همان بیان حضرت رضاست آنجا که قرآن بهشت را جائی معرفی می نماید که در آ گرسنگی نیست «ان ذلک لا تجوع فیها» (117 طه) و جهنم را جائی نشان می دهد که سیر شدن در آنجا وجود ندارد «لا یفنی من جوع» (غاشیه 7) یعنی بهشت که جای مومنی است و الطیبات م الرزق را برای مومنان خواسته و جهم که نشیمنگاه بدکاران می باشد و طعامهم من غسلین را که در این جهان نیز نتیجه پرخوری است می داند.

لقمان حکیم به پسرش فرمود : یا بی اذا امتلئت المعده نامت الفکره و خرست الحکمه و قعدت الاعضاء عن العباده ، با پرخوری فکر بخواب رود و زبان حکمت گنگ شود و اعضاء از انجام وظیفه عبادتی خود باز ماند.

طب نیز پیدایش و ریشه بسیاری از بیماریها را از پر خوردن اعلام داشته است :

از میان علل عضوی ضایعات غدد هیپوفیز مانند ادنوم بازوفیل هیپوفیز و همینطور ضایعات کرتیکوسورنال ماند تومرهای کرتیکوسورنال و علل شایعتر دیگر که علل عضوی هستند یکی از آنها هیپرتونی قسمت کرتیکال و دیانسفال و هیپوفیز است دیگر کمبود هرمن در محیط و سوم زیاد وارد شدن مواد غذائییا پر خوری Entrainement Hypophysair که هیپوفیز زیاد ترشح شده بقیه غدد را هم تحریک می کند.

الکسیس کارل می گوید : گوئی زیاده روی در تغذیه و افراط

ص : 176

در ورزش از رشد روانی جلوگیری می کند و در صفحه دیگر کتابش (296 انسان موجود ناشناخته) است که : هم آهنگی بین اعمال بدنی و روانی یکی از پر ارجترین مواهبی است که فرد دارا است و برای هر کس بر حسب خصایص فردی او بطریقی تامین می شود ولی همیشه بیک تلاش معنوی احتیاج دارد. با تعقل و تملک نفس می توان تعادل اعمال خود را حفظ کرد. همه کس تمایل طبیعی برای اطفای غرائز نفسانی و تسکین احتیاجات مصنوعی چون شرب المل و سرعت و تغییر دائمی دارد ولی وقتی کاملا این تمایلات را برآورد منحط می شود. بنابراین باید عادت کرد که بر گرسنگی و احتیاج بخواب و غرائز جنسی و تنبلی و تمایل به الکل و غیره مسلط شد. افراط در خواب و خوراک از کمبود آن زیان بخش تر است. بکمک پرورش اولیه و افزودن بعدی منطق به عادات پرورشی ، می توان افراد متعادل و نیرومندی ببار آورد.

ویکتوردن می نویسد به ما می گویند بر اثر تحلیل قوای بدنی و ضعیف گشتن جهاز هاضمه در دفع فضولات و تصلب شرائین و رنجوری مفاصل و اعصاب پیر می شویم. این حرفی است کاملا راست ولی پیداست که اگر قوای ما تحلیل نرود و جهاز هاضمه همچنان قوی بماند و صدمه ای بشرائین و مفاصل و اعصاب نرسد ما پیر نخواهیم گشت.

با در نظر گرفتن این حقیقت دیگر موردی ندارد ما زا سالخوردگی بترسیم زیرا راز طول عمر در همین است لذا باید بدانیم که چه چیز مانع می شود علل پیری نابهنگام تولید گردد. چه باید بکنیم که از خارج شدن فضولات در معده جلوگیری

ص : 177

بعمل آید؟ «نخستین و بزرگتری اشتباهی که ما مرتکب می شویم این است که بیش از اندازه می خوریم. در نتیجه پرخوری انرژی حیاتی را که در این صورت برای دفع فضولات بفعالیت خواهد پرداخت از دست می دهیم. در نتیجه باتساع معده و کبد و ضعف کلیه دچار می شویم و اسید اوریک در جسم پخش می شود و ما را برماتیسم و ورم مفاصل مبتلا می گرداند ، قلب را چربی فرا می گیرد و آن را از انجام داد وظائفش باز می دارد ، جریان خون کند می شود و جهاز هاضمه هم بر اثر فعالیت فوق العاده کم کم سست و ناتوان می گردد و سوء هاضمه تولید می کند. خود سوء هاضمه بلای بزرگی است ، سوء هاضمه نخستین بشارتی است که طبیعت بما می دهد بانیکه موقع آن رسیده که از خوردن بیشتر و بهتر کراقبت کنیم ولی گوش شنوا کو !

معنی ابتلاء به سوء هاضمه اینست.

«مواد غیر ضروری سمی را داخل تن نگهداشتن و تن را بدینوسیله مسموم گرداندن» از راهنمای تندرستی و درمان طبیعی.

یکی از پزشکان معروف می گوید : چاقی که علت العلل بسیاری بیماریهاست اغلب بسبب پرخوری پیدا می شود که پرخوری علل بسیار دارد از جمله احساساتی شدن - خود را حقیر شمردن - از امری محروم گشتن - غیظ کردن ، هر وقت شخص تحت فشار روحی قرار گرفت و بهر علتی احساساتش جریحه دار شد به خوراک حمله می کند.

شخصی را بنام طامس پار ذکر می کنند که در کوهستان

ص : 178

زندگی می کرد در 150 سالگی بدعوت چارلز پادشاه انگلستان بکاخ شاه آمد ولی پس از دو سال فوت کرد دکتر هاروی که او را اتوپسی کرد (بدنش را پس از مرگ تشریح نمود) علت مرگش را پرخوری در کاخ و در نتیجه سوء هاضمه دانست.

جوسلین در هر هزار نفر مبتلا بمرض قند 772 نفر را دیده است که در موقع شروع مرض و زنشان از وزن مطلوب بیشتر است. بموجب آزمایشات متعددی که در بخش روابط جنسی بیمارستان لبانون بعمل آمده ثابت شده حتی پرخوری موجب اختلال غدد فعاله جنسی شده و بسیاری از مراجعین که از ضعف یا نداشتن قوای جنسی شکایت داشته اند پرخور بوده اند ، در نزد اشخاص چاق همیشه اختلال در تنظیم قند وجود دارد یعنی اشخاص پرخور بوده اند.

اصولا یکی از عوامل که رشد فکری را متوقف می سازد زیاده روی در تغذیه است آنجا که خوراک بیشتر وارد معده شود سبب می گردد ترشحات زیادی از جوانب و جدارهای معده برای هضم همراه با تعداد بسیاری گلبولهای سفید برای هضم بر سر غذا ریخته شود و در نتیجه خون بیشتری متوجه دستگاه هاضمه است. دستگاه کنترل کننده خون هم که همیشه سهم هر عضوی را معین کرده و برای ریه ها در هر لحظه ربع مجموع خون را منظور داشته در اینحال مجبور می شود از سهم ریتین و مغز کاسته بسوی معده بفرستد لذا سهم مغز کم و اکسیژن و مواد غذائی کمتر بمغز می رسد و در نتیجه شکم پر موجب کم شدن قدرت خلاقه و حس ابتکار و درک مطالب می شود.

بعضی از دانشمندان یکی از علل ایجاد سرطان را

ص : 179

پرخوری دانسته اند. دکتر کاستر دوریل تلفات پرخوری را بیشتر از سل و سرطان می داند (دیر زیستن 39)

زیان بسیار دیگری که پرخوری دارد عوارضی است که برای کودکان بوجود می آسد. اطرافیان کودک بتصور اینکه بکودک محبت می کنند او را به زیاد خوردن مجبور می سازند و حال آنکه چاقی و عوارض چندی را در نتیجه این بی محبتی برایش تهیه می بینند. و ما در قسمت مربوط به بهداشت نسل خواهیم گفت :

در دانشگاه کرنل آمریکا دو زیست شناس (ماک گی) و (کرول) دو موش را تحت رژیم معینی قرار دادند بدنی معنی که مواد لازم را در مقدار غذائی که برای ارگانهای بدن زحمت ایجاد نمی کردند بآنها خوراندند و در نتیجه از رشد آنها بمیزان قابل ملاحظه ای کاسته شد اما در عوض موشهای مزبور عمرشان چند سال طولانی تر از سایر موشها شد. بطور کلی حقیقت مسلم است که انسان از پرخوری زودتر از کم خوری از پا می افتد و می میرد.

چند صفحه قبل گفتیم اگر بدن آدمی را بحساب ماشین فرض نمائیم چند چیز است که استهلاک بیشتری داشته و پیری زودرس را موجب می گردد و یکی از آنها پرخوری است. بعد از آنکه سیری فراهم شد ، خصوصا اگر بحد اشباع و از آن بدتر به تجاوز برسد ضمن اینکه نیروی زندگی W بلحاظ تغذیه صفر می شود سایر احساسات و احتیاجات نیز تا مدتی خاموش می گردند. نتیجه آنکه :

ص : 180

اگر پروردگار می فرماید در خوردن زیاده روی نکنید (و لاتسرفوا) حکمتش اینست : در خوراکیها اسید استیک وجود دارد ، کبد آدمی از ترکیب اسید استیک کلسترل ساخته بخون می فرستد از اینرو هر جه بیشتر بخوریم بیشتر کلسترل بخون فرستاده و باعث آزردگی رگها که شادابی و عمر آدمی بآنهاست نسبت و بستگی دارد شده ایم.

هر غذائی کمش دوا ، اندازه اش غذا و زیادش بلاست، جمله معروفی است که قبل از آن کسانی بودند بعضی از غذاها را با آنکه حلال بود زیاد خوردنش را بد می دانستند و برعکس پرخوری را در برخی موارد اغذیه خوب تصور می نمودند که هنوز هم در سراسر جهان حتی دنیای متمدن را در این باره عقاید و نظریه هائیست ولی قرآن بطور مطلق اسراف در خوردن و آشامیدن را نهی فرمود و حتی برای عسل یا انگور یا ... با آنهمه تعریفی که خود از آنها فرمود استثنا قائل نشده و زیان پرخوری را در انحصار خوراک مخصوصی در نیاورده است و لذا اینکه امروز علم ثابت می کند هر گونه خوراکی دارنده اسید استیک بوده که کلسترل ترکیبی از آن است و پرخوری بدین لحاظ در هر خوارکی زیان آور است جنبه اعجاز بودن آیه قرآن را نشان می دهد !

ممکن است گفته شود ، مجدد علم تجدید نظر بعمل آورده فردا نظریه دیگری عنوان خواهد کرد ! می گوئیم آنروز که به تجربه می دیدند هر غذا کمش دوا و اندازه غذا و زیادش

ص : 181

بلاست ممکن بود این حرف را زد و گفت چون مکانیسم ایجاد ابتلا در پرخوری معین نشده امکان دارد فردا توسط علم غذائی یافت شود که پرخوری در آن ایجاد ضرر نماید ولیب امروز حساب دو دو تا چهار تاست که میلیونها سال قبل دو دو تا چهار تا بودو میلیونها سال بعد نیز چنین است نزد تمام ملل و ادیان نیز دو دوتا چهار تا بوده و هست و همینطور ذکر این حقیقت که اسید استیک در همه غذاها یافت می شود و زیاد خوردنش ایجاد کلسترل بیشتری می نماید حساب دو دو تا چهار تاست.

فرض می کنیم اشخاصی پیدا شوند که طرفدار رژیم «میوه - سبزی» باشند یعنی تقریبا افراط در خوردن آنها را جایز بدانند ولی باید توجه داشت که افراط در خوردن این غذاها ادرار را قلیائی می کند و دستگاه ادراری را در معرض حمله میکربهای سمجی بنام «کلی باسیل» قرار می دهد.

برخی شیر خوردن را انتخاب و افراط می نمایند و همین ها هستند که رسوب کلسیم ممکن است باعث پیدایش سنگ کلیه یا ... در آنها گردد.

اگر آب لیمو زیاد خوردید و با دندانهایتان تماس یافت پوسیدگی پیدا می کند اگر ... خلاصه جز اینکه همه چیز بخورید و «لا تسرفوا» را فراموش نکیند راه بهتر انتخاب شده ای پیدا نمی شود.

برای ما شگفت آور است وقتی می خوانیم که چون با بزرگان علم و ادب آنها که بعمرهای دراز رسیده اند مصاحبه نموده اند و راز طولانی شدن عمرشان را پرسیده اند یکی گفته است متاهلین عمر درازی دارند و دگری ازدواج نکردن را

ص : 182

علت دانسته است. زمانی روزه گرفتن و گاهی غذای مرتب خوردن ، خواب سراسر شب ، خواب اندک. خام خوری و توجه به میوه جات ، ماست و لبنیات و گوشت خوری و خلاصه هر کدام بروشهای خاصی که اغلب متضادند برای طولانی شدن عمر اشاره می کنند فقط تنها چیزی که همه در آن متفق القولند و جملگی برای رسیدن بیک عمر طولانی توام با شادمانی آنرا لازم می دانند دوری از پرخوری است !

قرآن بزیاده روی در آشامیدن نیز اشاره نموده است. درباره اسراف در آشامیدن چندان تحقیق و تتبعی بعمل نیامده است.

و فعلا دستور خوردن یا نخوردن آب منحصر بدرمان مواردی از امراض می باشد.

عطش داریم ، لیوانی آب می خوریم ، با آنکه حداقل نیم ساعت لازم است تا جذب بدن شود و رفع عطش گردد می بینیم بلافاصله تشنگی شکست.

نیمی از بدن را سلول و بقیه را ترکیبات خارج یاخته ای تشکیل می دهد که استخوان بندی و ترشحات ادراری و... از آنهاست.

گلبولهای قرمز بدن 25 تریلیون و بقیه سلولهای بدن 75 تریلیون یعنی مجموعا بدن را صد تریلیون یاخته است. داخل این سلولها مایعی است که رویهمرفته مایع داخل صد تریلیون یاخته را مایع داخل یاخته ای و هر چه خارج از این سلولهاست مایع خارج سلولی گویند.

ص : 183

60 درصد وزن بدن مایع است که31 آن مایع خارج سلولی و 32 مایع داخل یاخته را تشکیل می دهد - مایع داخل سلولی همه جا یکسان و از جمله دارنده پطاسیم و منیزیم و فسفات است اما مایع خارجی که سدیم و کلر و بیکربنات و مواد غذائی و ترشحات سلولها در آن است و در بدن می گردد و در نتیجه انتقال حمل و نقل بعهده اش می باشد که مواد ضروری را بهمه جا برساند برای ایجاد انرژی و ساختمان و فضولات را برای دفع بمحل معهود و مقصود منتقل سازد.

هر زمان مایع خارج سلولی کم شد تشگی احساس می گردد.

نیم ساعت تا یک ساعت وقت لازم است تا آب آشامیده شده وارد مایعات خارج یاخته ای گردد و بای حساب لازم است پس از احساس عطش آب خوردن ما نیم الی یک ساعت بطول انجامد ولی اگر همچنان خوردن آب ادامه داده شود آنقدر دفع الکترولیت ها با آب زیاد خواهد بود که در برابر مواد غذائی ناچیزی که وارد بدن می شود در مقام سنجش یک کشتار ملایم و بسیار خطرناکی برای بدن بحساب می آید ، اما می بینیم بلافاصله پس از آشامیدن و قبل از ورود بلوله های گوارشی و پیش از جذب ، تشنگی برطرف می گردد و اتساع قسمت فوقانی لوله گوارش این اثر تسکین موقتی را بیشتر می کند که حتی با وارد کردن بالنی در معده تشنگی را بمدت 5 تا 30 دقیقه مرتفع می سازد (خوب توجه فرمائید دستگاه خلقت گول نمی خورد ،

ص : 184

نیم ساعت وقت لازم است تا آب بمایعات خارج سلولی بدن برسد و الی نیم ساعت ممکن است با وارد کردن بالن تشنگی را مرتفع ساخت و اگر پس از نیم ساعت بدن متوجه بی آبی خود شد صدای عطشش بلند می شود) از طرفی می دانیم آب قبل از مدتی که تصور می گردد از معده بروده وارد شده و در نتیجه اگر آب آلوده باشد میکربهائی که باید در اسید کشته شوند (اسید کشنده میکرب که همیشه در معده وجود دارد) کشته نمی شوند و احتمال بیماری و ایجاد ابتلا فراوان است و در صورتیکه آب آلوده نبود باز هم یا افراط در نوشیدن ، الکترولیت های بیشتری را دفع می کند و یا اینکه جای آبهای گیاهی یا پروتئینی را که محتوی مواد بهتری می باشند خواهد گرفت ، بهر صورت صرفنظر از آنجائی که موضوع کم آبی و دزهیدراتاسیون در کار بوده بویژه در کودکان که رساندن آب از راه شیر یا نوشاندن آب بهر وسیله برای آنها ضروری است دین و دانش با نوشیدن آب روی موافقتی نشان نمی دهند و در مواردی چند مخصوصا از نبی گرامی چنین توصیه ای بعمل آمده است.

در قسمت بهداشت روانی شاید برای اثبات توحید قلمی بچرخانیم و فصل را بآن اختصاص دهیم ولی همین جا باین نکته اشاره شود که (بهر جا بنگرم کوه و در و دشت - نشان از اقامت رعناش بینم) هر چیز و هرجا و هر کس را ساخته دست یک استاد مشاهده می کنیم.

یکذره آب بریشه گیاهی می رسانیم بلافاصله جوانه های پژمرده انتهائی در فاصله دور خبر دار شده شاداب می شوند ولی چون آب بقدر کفایت ریخته نشده در حقیقت درخت فریب

ص : 185

نخورده پس از مدت معینی می بینیم پژمردگی بحالت اول بر می گردد. چند صفحه قبل نیز گفتیم اگر بحیوان عطشان بجای آب بالن وارد حلقش کنیم رفع عطش و پژمردگیش شده و قریب نیمساعت این وضع ادامه داشته ولی بدن فریب نخورده و فریاد تشنگی اش مجدد بلند می شود یعنی در هر حال دستگاه آفرینش گول نمی خورد و نحوه عمل و توجه باوضاع و احوال هر ذره ای از کائنات معلوم می دارد همه جا یکسان و یکنواخت و ساخته دست یک استاد است.

اصولا آب احتیاج بهضم ندارد و ماهیچه های مایل معده سبب می شوند که قسمت فوقانی و بدنه معده از هم جدا شده و آب مستقیما وارد روده گردد مانند یک جاده ای که آب از آن عبور می کند لذا اگر آب از باکتریها آلودگی داشته باشد یا با وجود لوله کشی ویروسهائی در آن باشد باز مستقیما وارد روده می شود.

مبادا کسی تصور نماید چون آبهای صدر اسلام همه آلوده بوده است چنین دستوری داده شده و حال آنکه در جلد دوم خواندید اسلام حتی برای شستشوی اجازه نداده دو نفر در یک آب بروند و در قسمت مربوط به آب آشامیدنی بیشتر خواهیم گفت .

پمگر آب خالص و گوارا نیز بر بدن اثری می گذارد.

دکتر هانری شرودر در آزمایشگاه شهر ورمونت آمریکا برای تهیه آب بدون فلز جهت آزمایشگاه خود ضمن تفحصات علمی دریافت که فلز کادمیوم در سنین بالا بیشتر بوده و در اجتماعات مترقی این فلز بوسیله آبهای لوله کشی وارد بدن شده و در کلیه ها متمرکز و سبب پیدایش تصلب شرائین و فشار

ص : 186

خون می گردد و وقتی ذخیره این فلز را در کلیه ساکنین آفریقا 51 آمریکائیها و 81 ژاپنیها دید بیشتر توجهش باین موضوع جلب گردید که چگونه آبهای لوله کشی چنین حالتی ایجاد می نمایند تا به این نتیجه رسید که آب قشر نازکی تشکیل داده و در اثر جذب کربن دیوکسید تا حدی خاصیت اسیدی یافته و بالنتیجه باعث از بین رفتن مقدار کمی فلز محلول مانند مس و روی و کادمیوم می گردد که همین امر بتدریج موجبات تصلب شرائین را فراهم می نماید و شاید در آینده لوله ها را مجبور شوند از پلاستیک بسازند.

تا اینجا توانستیم نشان دهیم چرا نبی گرامی آب در ظروف شیشه ای نموده میل می فرمودند و اگر اطلاعات بیشتری را طالبید به آنجا که از ظروف اسلامی در همین جلد گفته ایم مراجعه فرمائید.

اینک باختصار گفته شود که چرا در خوردن آب نیز نباید زیاده روی کرد.

آشامیدن آب قبل و بعد از غذا و بعد از آن بدون فاصله و نیز همراه با غذا بمقدار نسبتا زیاد موجب زیادی حجم غذا و در نتیجه رقت شیره معده می شود و معده برای جبران، ترشح زیادتری نموده انرژی بیهوده ای مصرف می گرداند اگر این عمل اسراف در آشامیدن ادامه یابد باعث اتساع معده و عوارض و عواقب آن خواهد شد که نمونه کامل آن در کسانیکه با آب دوغ و ... تغذیه شده اند دیده می شود. بخصوص از علم پزشکی و همچنین روایت معصوم علیه السلام است که آب خوردن با غذای

ص : 187

چرب را ممنوع ساخته اند و بزودی شرح آنرا خواهید دید ولی مهمتر از همه دفع شدن الکترولیت ها با آب زیاد خوردن است که یک سیکل محدود معیوبی را ایجاد می نماید بدین معنی که بدن را بطریق ثانوی گرسنه داشته و پرخوری را سبب می شود که پرخوری هم بعلت اینکه یکنوع مسمومیتی است برای جبران زیاده روی در خوردن و رقیق کردم سموم حاصله بدن آب می طلبد و این سیکل معیوب تکرار می گردد. پرخوری سبب زیاد خوردن آب و زیاده خوردن آب سبب دفع مواد لازمی می شود که مجدد خوردن را ایجاب می نماید لذا :

زیاده روی در خوردن و آشامیدن یکنوع رنج و مرگ تدریجی است که انسان می تواند آنرا انتخاب نماید.

آیا کسانیکه سالهائی سالهائی چند در خوردن و آشامیدن زیاده روی کرده و بدن بویژه دستگاه عروقی قلبی خود را آزرده ساخته اند باید از برگشت وضع خود و باز یافتن تندرستی مأیوس باشند ؟

چنانچه این دو آیه شریفه را کنار یکدیگر در نظر آوریم «کلوا و اشربوا و لا تسرفوا» - «قل یا عبادی الذین اسرفوا علی انفسهم لا تقنطوا من رحمه اللّه ...» امیدوار خواهیم بود که اگر هر چند در خوردن و آشامیدن زیاده روی کرده باشیم و از هم اکنون تصمیم باعتدال خوری بگیریم برایمان فایده داشته و بر تندرستی و سلامتی نا مؤثر است : بخورید و بیاشامید و اسراف نکنید و اگر اسراف کردید مایوس از رحمت خدا نباشید برای هر کار و در هر مورد عمومیت داشته حتی برای کسانیکه پرخوری

ص : 188

کرده اند مایه امیدواری است. (باز در اینجا به لطف پروردگار توجه فرمائید که این امیدواری و امیدواریهای دیگر را برای عباد و همه بندگان خواسته است نه بویژه مسلمانان).

لویجی کارانارو ایتالیائی در کتاب صد سال زندگی می نویسد : عادت طبیعت ثانوی می شود و آدم بر اثر معاشرت با بدان بعادت بد معتاد شده ، تیشه بریشه هستی خود می زند. عادت بد نه فقط فقر معنوی تولید می کند و آدمی را از راه تقوی منحرف می گرداند بلکه با از بین بردن تندرستی ، تیشه بریشه وجود زده آدمی را نابهنگام از پای در می آورد.

لویجی کارنارو می گوید که در 40 سالگی بر اثر پرخوری مبتلا بدردهای گوناگون بود که بر اثر اختلالات جهاز هاضمه تولید گشته بود و در نتیجه چنان از زندگی بیزار شده بود که آرزوی مرگ می کرد. ولی وی درصدد معالجه خود برآمد و بزودی دریافت علت العلل رنجوری او ، پرخوری است که باعث شده انواع سموم در معده او جمع شده ، خون او را آلوده گردانند.

علت مرض خود را که دریافت عاقلانه برای از بین بردن این علت به مجاهدت برخاست. از پرخوری دست کشید و باعتدال پرداخت و بر اثر پیش گرفتن این رژیم توانست صد سال عمر کند.

قرآن می فرماید : کلوا و اشربوا - بخورید و بیاشامید و لذا آب خوردن باعتدال را نیز همچون غذا خوردن باندازه تجویز فرموده است و اگر می بینیم در اخبار و احادیث مضمون چنین کلماتی دیده می شود که نبی گرامی فرمود بکرات جبرئیل

ص : 189

سفارش کرد آب نخورم یا از خوردن آب حتی المقدور خود داری باید کرد ، مجدد یادآوری می نماید که در میان صدها آیه که با موضوع غذاو تغذیه وابسته است این آیه «کلوا و اشربوا ...» از همه مسدان دارتر می باشد زیرا دستوری است بسیار بزرگ که به گوشه ای از بزرگی و اهمیت آن تاکنون وقوفی مختصر حاصل شده است (آیه ای که حضرت لی درباره اش می فرماید در قرآن آیه ای است که همه طب در آن جمع شده و آن آیه کلوا و اشربوا و لا تسرفواست) در این آیه باعتدال خوردن غذا را امر می نماید و آشامیدن را نیز تجویز می فرماید و چون قرآن مخصوص مکان و زمان معینی نبوده قانون ابدی است لذا با هر وضعی در هر جائی باید باندازه خورد و باندازه آشامید ، سالم در خور سلامتی و بیمار در طاقت بیماری ، جوان به تناسب و پیر باندازه و هر کس در حد اعتدال. همانگونه که حضرت صادق می فرماید «قله الاکل محمود فی کل حال و عند کل حال و عند کل قوم لان فیه المصلحه للظاهر و الباطن» یعنی در هر حال و وضعیتی مصلحت ظاهر و باطن بدن در کم خوری است.

و اگر بروایاتی برخوردیم که گاهی چنین و زمانی چنان و بظاهر مغایر یکدیگر است همانطور که قبلا درباره خوردن نمک و سرکه هنگام افتتاح غذا بحث شد در این قسمت نیز باید تمام امکانات آفاقی و انفسی را در نظر گرفت ومسلم است آب خوردن در محیط گرم عربستان موجب دفع سدیم و الکترولیت های زیادی می شده و آنجا که هوایش عرق آور است هر چه آب خورده شود عرق می شود و دفع نمک و الکترولیت بیشتر می گردد و هرگز چنین نبوده و نیست که با دستور صریح آسمانی - کلوا و اشربوا

ص : 190

بتوان تصور نمود که گرسنگی دادن بدن یا تشنگی آن موجب رضایت خدا خواهد بود و بهمین نحو گرسنه نگهداشتن ملت ها نیز یقین است باعث غضب خداست.

ان الله لا یحب المسرفین : این آخرین قسمت آیه است می فرماید خدا کسانی را که در خوردن و آشامیدن زیاده روی می نمایند دوست نمی دارد.

نظایر این قسمت در قرآن باز دیده می شود : ان اللّه لا یحب کل کفارائیم - ان اللّه لا یحب کل مختال فخور و... که بردیف آوردن این جملات : خدا دوست نمی دارد هر ستمکاری را ، دروغگویان را ، کفار را و ... و پرخوران کسانیکه در خوردن و آشامیدن زیاده روی می نمایند ، همه باز تائید این مطلب می باشد که خدا نه کم خوردن را دوست دارد نه زیاد خوردن را.

وقتی می گوئیم پروردگار شجاعت را دوست دارد ولی دو طرف آن (افراط و تفریط) - تهور و جبن - را دوست نمی دارد خدا صداقت ، امانت و ... را دوست نمی دارد در مورد خوردن و آشامیدن نیز حد اعتدال و میانه اش دوست داشتنی است !

مقام دوستی ارجح است که امام علیه السلام در آنجا که فروغ زیارت وارث را تجلی می داد با آنکه موسی را هم سخن خدا و عیسی را روح او خواند محمد را دوست خدا نامید و مقام دوستی را برتر از روح بحساب آرود.

تکرار کلمه اسراف در آیه - تسرفوا والمسرفین) - همانا یادآوری دستور و بدنبال آن نتیجه ای است که بعلت عمل

ص : 191

نکردن دستور پیش می آید یعنی اعلام کلمه المسرفین در نتیجه بی اعتنائی به لاتسرفواست. چه بسا در قرآن دستوری داده می شود و نتیجه ای که در سایه اطاعت و اقدام بآن امر عاید می گردد بلافاصله گفته می شود (اغلب هم چنین است) و حتی اولین جمله ابلاغی نبی گرامی نیز همینطور بود ، قولوا - لا اله الا اللّه تفلحوا - بگوئید - لا اله الا اللّه - رستگار شوید ، دستور می فرماید بگوئید و بلافاصله نتیجه را که رستگاری است اعلام می دارد. در این آیه نیز می فرماید بخورید و بیاشامید ولی نه زیاد که در غیر این صورت خدا دوست نمی دارد آنها را که بیشتر خورده اند سه دستور : بخورید ، بیاشامید ، اسراف نکنید و در آخر نتیجه سرپیچی از اوامر الهی است که همانا خارج بودن بلکه خارج شدن از زمره کسانی است که مفتخر بدوستی خدا هستند. حقیقت هم باید چنین باشد.

چرا خدا دوست بدارد پرخورانرا کسانیکه نمی توانند بلکه نمی خواهند - دوران جواین - زمانیکه می توان بهتر عبادت کرد و پرستش را بخوبی و مسئولیت ها رابه شایستگی بانجام رساند - طولانی سازند ؟ از چه خدا مردمانی نحیفو لاغر و بی پروا در اثر کم خوردن و کسانی مسموم و نفاخ و دردمند در اثر پرخوری را دوست داشته باشد که خود را از راه دهان از توانائی در عبادت و خدمتگزاری بندگان خدا خلع می سازند ؟

بچه جهت خدا کسانی را دوست دارد که چون بایشان گفته شود با کمتر خوردن سالمتر و شاداب تر و دوست خدائید.

نخواستند لااقل سلامت و شاداب باشند ؟! بر خود ستم کردند و بزرگترین نعمت الهی - سلامتی - را خوار و بی

ص : 192

ارزش قلمداد نمودند مگر چنین کسانی لیاقت دارند از دوستان خدا محسوب شوند ؟ ما اگر در آیه پس از کلوا و اشربوا و لا تسرفوا - یک جمله دیگر مثلا العیاذ باللّه - جمله ان اللّه علی کل شی ء قدیر - را مشاهده می کردیم علاوه بر توجهی که به عدم تناسب دو قسمت آیه داشتیم این ایراد را هم وارد می دانستیم که چرا پروردگار نتیجه پرخوری - این موضوع بسیار مهمی را که هر روز با آن سر و کار داریم - بیان نفرموده است و حال آنکه خوشبختانه نتایج کلی را در یک جمله بسیار کوتاه - خدا دوست نمی دارد اسراف کنندگان را آورده و براستی حق مطلب ادا و به بهترین وجه نتیجه گوئی شده است زیرا شکمی که مدام از غذا پر باشد مگر یم تواند با عبادت میانه اش خوب و یا با علم سر و کار بسزائی داشته باشد و در نتیجه حق این است که گفته شود ای پرخور از زمره دوستان خدا بدور ! چه شایسته است مجدد در تأیید فرمایش علی ابن ابیطالب که همه طب و بهداشت را جمع شده در این آیه می دانست این مطلب را اضافه کنیم که هر چه را پیشوایان گرامی دین در این باره گفته اند همه و همه خود توضیح یا شرح و بسطی از همین آیه است. اینکه نبی گرامی می فرماید : المعده بیت کل داء و الحمیه راس کل دوا - معده را خانه همه رنجها می شمرد آیاچون بآیه کلوا و اشربوا - عرضه شود توضیحی از آن نیست ؟ یا اگر علی علیه السلام بفرزند گرامش حضرت حسن می فرماید : فرزندم چهار خصلت برای اینکه از پزشک بی نیاز باشی بتو می آموزم : تا گرسنه نشدی مخور و قبل از سیر شدن دست از خوردن بدار ، جویدن را خوب انجام ده و چون خواستی شب برختخواب بروی بمستراح بود ، آیا این چهار

ص : 193

دستور شرحی از آیه مذکور بخصوص آیا اشاره به - و لا تسرفوا نیست ؟

اگر ماشینی داشتید و خواستید روغن خورهایش را پر سازید آیا هنوز روغن تازه در آن است و بمصرف نرسیده روغن می افزائید ؟

آیا هنوز روغن های فاسد شده را خارج نکرده اید روغن جدیدی می ریزید ؟ آیا روغن را تصفیه نشده وارد خواهید ساخت ؟

آیا روغن را ا زخط علامت پر - فول اضافه خواهید ریخت ؟ یقین است جواب همه منفی است و بکسی که برخلاف آنچه گفته شد عمل کرده باشد خواهید گفت اسراف نموده است از اینرو اگر حضرت علی فرمود تا گرسنه نشدید نخورید - اگر سیر بودید و خوردید اسراف است. اگر فرمود سیر نشده دست از خوردن بکشید و زیادتر خوردید مسرفید. چنانچه شبانه دفع فضولات نکردید قسمتی از خون گوارش برای هضم بطرف معده یا روده ها هجوم آورده و قسمت دیگر نیز در روده بزرگ برای دفاع از باکتریها یا جهت جذب مواد سمی فضولات بویژه تریپتوفان زهرآگین جمع گردیده و تحمیل بر بدن و اسرافکاری شده ، و قس علیهذا هر خبر و حدیثی در این باره چنین واقعیت را می رساند که در قلمرو شرح و بسط یا توجیه و تاویل آیه شریفه مذکور می باشد.

این پرسش نیز مطرح است که چرا در آیه فقط به پرخوران اشاره غیر دوست داشتنی شده است ؟ و از کم خوری گفته نشده !

ص : 194

زیان پررخوری نسبت به کم خوری آنقدرها بیشتر و فاحش است بعلاوه پرخوری از لذتهاست که طبع سرکش بشری باید بوسیله تازیانه ادب - ولاتسرفوی پروردگار جل جلاله آرام گیرد و ببحد اعتدال گراید ولی کم خوری نه مطلوب است و نه مرغوب و غریزه حب بقای حیات خود مبارزی گرانمایه برای بالا بردن میزان خورد و خوراکها می باشد و همانگونه که حضرت رضا فرمود. چون غذا زیاد خوری آخر بیماری پیدا شود و چون اندک خوری غذای بدن نشود (1)

نباید آن اندازه از خوردن کاست که غذا نباشد و آن اندازه افزود که غذا نگردد.

اصولا پر کردن بیش از اندازه معده فایده اس نداشته و آنچه زیادی است بدون هضم وارد روده می شود و علاوه بر اینکه

1- جلد اول با چهار تذکر آغاز گردید که یکی از آنها اشاره باعلام انتخاب ترجمه آزاد بود اینجا می افزاید آنچه از اخبار و احادیث آورده می شود می توان در یکی از کتابهای بحار مجلسی - وسائل الشیعه - مستدرک الوسائل در قسمت مربوطه آنها را مشاهده کرد و اگر خارج از این کتابها بود آدرس داده خواهد شد ضمنا در میان تفاسیر - تفسیر المیزان علامه طباطبائی دامت برکاته. ترجمه قرآن - ترجمه آقای مهدی الهی قمشه ای و آقای یاسری و از کتابهای پزشکی بهداشتی دانشگاهی و فیزیولژی گایتون و مجلات طبی بهداشتی (پزشک خانواده آقای دکتر حاجبی و تندرست بویژه آقای دکتر باستان استفاده شده است.
ص : 195

در آنجا عفونت ایجاد می کند مانع قسمت قابل هضم غذا هم می شود. آیا معده ای که برای هر روز تصمیم بانحراف از روش غریزی آفرینشی دارد نزدخدا دوست داشتنی باشد ؟

قسمت اعظم آنچه ما امروز درباره تغذیه می دانیم بویژه وابستگیهای خوردن با رشد و طول عمر ، همه نتیجه پژوهشها و تجربه هائیست که بر روی حیوانات آزمایشگاهی و دامهای اهلی انجام گرفته و می گیرد ولی هدف تغذیه حیوانات از انسانها جداست بطور کلی حیوانات اهلی اکثرا تغذیه می شوند که چاق شوند و در ذبح کردنشان سودی برسانند در صورتیکه اگر انسان نیز مانند حیوان پر خوردن را بپذیرد و عنوان لذت بردن بر آن بگذارد چون همان لذت بحساب شخص پرخور یکنوع سودی است همانگونه که قرآن می فرماید خوردن و بهره برداشتن بعضی انسانها حیوانی است و علاوه بر اینکه بطور آشکار محقق شده پرخوران عمر کوتاهتری دارند این مطلب نیز قطعی است که درازی عمر با رشد و فعالیت مغزها نسبت مستقیم داشته و از این جهت نیز کسانیکه مانند حیوانات تغذیه می کنند عمر کوتاهتری خواهند داشت «یتمتعون و یاکلون کما تأکل الانعام (محمد سوره 14) بهره می برند و می خوردند همانند خوردن چارپایان ، قرآن را بنگرید که مرتبت آدمی را به مرتبه حیوانی - بل هم اضل - تنزل داده حاضر نیست بفرماید انسانهائی که مانند چارپایان می خورند تمتع و بهره برداریشان هم لااقل غریزی و حیوانی یا مشابه انهاست و بهمین جهت کلمه - یتمتعون - را قبل از - یاکلون - آورده که خود اعجاز شگفت انگیز روزی است که پزشکان متفق القول عقیده دارند پرخوری و سوء تغذیه

ص : 196

اجازه بهره برداری صحیح بآدمی نداده و حتی ثابت شده است اشخاص پرخور در تمتع های جنسی و سکسی نیز بزودی مردانگی اشان جای خود را به نامردی تسلیم می نماید.

قبل از جنگ بین الملل دوم «بویدار» و «درومند» نظریه ای جالبی اظهار داشتند : هر کس را باید بقدر نیازمندیش غذا داد نه باندازه نیرووی خرید و بنیه اقتصادی که دارد. آنروز شصت درصد از مواد مورد نیاز از خارج بوسیله کشتی ها بانگلستان وارد می شد ، جنگ و محاصره و غرق کشتیها قسمت بزرگی از این واردات را برید و از اینرو کمبود قابل ملاحظه ای در موجودی و مصرف مواد خوراکی پیش آمد ولی با توجه به نظریه دو نفر نامبرده و سیستم حساب شده و علمی جیره بندی که از طرف انستیتوی تغذیه وابسته بشورایعالی تجسسات پزشکی انگلستان بعمل آمد نتیجه بسیار عالی عاید گردید از جمله : متمکنین چون نتوانستند با پول زیادی که در اختیار دارند مواد غذائی بیشتر از احتیاج مصرف نمایند از بسیاری از بیماریها مانند نقرس و بیماریهای قلب وعروق و زیادی کلسترل و چاقی و اختلالات هاضمه ای و چاقی که همه و همه ناشی از پرخوری است نجات یافتند. کسیکه ثروت بیشتری دارد آیا باید آنرا برای آسایش خود و دیگران بکار برد یا باید آنرا بدلیل آنکه پول بیشتری دارد پرخوری نموده خود را بیمار سازد ؟ اینجاست که در حقیقت اسراف شده ، و چگونه پروردگار متمکنی را که ثروتش برای بیمار کدنش است دوست بدارد ؟!

از یاد نبرده ایم که امروز اکثریت مردم جهان حتی غذای کامل یک وعده روزانه اشان را دریافت نمی دارند و در نتیجه بین

ص : 197

کودکان و پیران آنان مرگ و میر فراوان بوده و بالغینشان هم که کمبود غذائی دارند انرژی و قوه ابتکار و نیروی فکری و قدرت تولیدیشان در حد پائین و گاه اقل می باشد. و سابق بر این بعضی کشورها برای اغفال بشر دوستان دنیا مرتب اعلام می داشتند نارسائی در کارهای فکری و بی میلی در امور بدنی یک خصیصه ملی و نژادی و بلکه نقیصه ژنتیک و ارثی اهالی بعضی کشورهاست که امروز محقق شده تمام ناشی از کمبود تغذیه می باشد. با این مقدمه لابد خواهید گفت چرا قرآن همه از پرخوری مذمت فرموده و رسیدگی بحال گرسنگان را از یاد برده است ؟

در این آیه قرآن است بخورید و بیاشامید. نفرموده است بخورانید و بنوشانید و لذا امر و نهی در اینجا مخصوص بالغین و مکلفین است آنها که نباید خورانده و آشامیده شوند وانگهی درباره شیرخواران و کودکان در بهداشت نسل مخصوصا تحت آیه «ولا تقتلوا اولادکم خشیه املاق» خواهیم گفت که هدف اسلام با وسعت زیادتر و شدت بیشتری به خوب تغذیه کردن کودکان متوجه است بعلاوه وقتی مفهوم این دو آیه بردیف بنگریم :

1 - «یا بنی آدم خذوا زینتکم عند کل مسجد و کلوا و اشربوا و لا تسرفوا ان اللّه لا یحب المسرفین».

2 - «لم نک من المصلین و لم نک نطعم المسکین» که چون از اهل دوزخ سئوال شود از چه جهنمی شدید ؟ می گویند از نماز گزاران نبودیم و مساکین را طعام نمی کردیم.

دقت فرمائید : در آیه اول سخنی از نماز است و خوردن برای عمران و آبادی دنیا ، جهت سلامت روح و بهداشت بدن که سرانجام بمصداق «الدنیا مزرعه الاخرد» نتیجه توجه بهر دو را

ص : 198

فراهم آمدن موجبات سعادت اخروی می یابیم.

در آیه دوم نیز صحبت از نماز است و طعام و عدم توجه به آنها باعث ذلت و آتش شده و مسکن اخروی انسانهای ناسازگار با آیه اول را نشان می دهد و لذا اگر در آین آیه فقط از پرخوری سرزنش شده برای این است که گرسنه بودن در همسایه متمکن را قرآن نپذیرفته است که دگر باره راجع به زینت یا مسجدشان کلمه ای بیاورد و چنین اشخاصی فقط لایق اند که از جهنمشان صحبت شود نه از مسجدشان که ملاحظه فرمودید قرآن همین کار را کرده است یعنی متمکن را که م یتواند پر بخورد دستور می دهد - کلوا و اشربوا و لاتسرفوا - باندازه بخورد ولی متمکنی را که بگرسنگان طعام نمی رساند دستوری نداده و از مسجد و زینتشان صحبتی نداشته فقط اشاره بمسکن اخرویشان دوزخ می نماید که البته اطعام هر کس بقدر توانائی اوست یکی با دادن یک گرده نان و دگری با امضای قرار دادهای سنگین پایاپای وارداتی و صادراتی ، بعلاوه قرآن بنی آدم و همه جهانیان را مورد خطاب قرار داده از این لحاظ همه را در وضع شایسته اقتصادی و آبرومند آنچنان می خواهد که هر مذهبی بتواند مسجدش را زینت کند و در کنار برادر موحد دیگرش به پیشگاه مقدس باریتعالی بسجده افتد و عرض بندگی و ادب نماید. ولی دین توحیدی دست نخورده در انحصار اسلام بجای مانده و متاسفانه یک نقطه جهان از ثروت بسیار نمی دانند برای مسجدشان چه کنند و جای دیگر برای ساختن یک اطاقکی بنام مسجد در فکرند چه باید کرد.

اصولا اگر در این آیه - کلوا و اشربوا - نامی از رابطه خدا با کسانیکه دچار کمبود غذائی هستند آورده شده بود هیچ

ص : 199

تناسبی نداشت زیرا :

خذوا : یعنی بگیرید که نوع خاصی از گرفتن است توام با انرژیهای مخصوص تنی و روانی و علاوه بر آنکه همیشه باید با گذشت و بزرگواری همراه بوده باشد زینتش را نزد هر مسجد بگیرد یعنی برای برداشت قسمتی از سرمایه اش گذشت و آقائی داشته باشد.

زینتکم : همانگونه که کلمه خذوا بنیه های جسمی و روانی را اشارتی می کرد اینجا به بنیه اقتصادی توجهی می دهد زیرا هر کس کتناسب با وضع اقتصادیش مسجد می سازد و زینتی عندکل مسجد می گیرد و لذا نصف اول ایه مربوط به نصف دومش است و کسیکه بنیه های جسمی و روحی و اقتصادیش خوب است می تواند بخورد و بیاشامد و در اندازه ای که باید بخورد تصمیم بگیرد همچنین نیمه دوم آیه قسمت اول را شرح می دهد بعنی سعادت مسجد ساختن و زینت کردن ، بلکه هیچ سعادتی بدون وابستگری بصحت بدن تصور نمی شود و صحت بدن نیز بدون تغذیه صحیح امکان ندارد و لذا کسانیکه می توانند با مسجد و زینت مسجد سرو کار داشته باشند می توانند در خوردن اسراف نمایند در غیر این صورت آنها که نه قدرت بدنی و روانی (خذوا) را دارند نه بنیه اقتصادی (زینتکم) یقین است به خوردن حتی غذای کافی یکوعده روزانه نمی رسند و اگر در آیه ذکری از کسانی شده بود که کمبود غذائی دچار بودند بی تناسب بود زیرا مبتلایان بکمبود غذائی بنیه های روانی و تنی و اقتصادی خود را با قبول هجوم میکربها ببدن خود و ضعف و ناتوانیها و مرگ و میر فراوان کودکانشان تعویض کرده اند و در یک بررسی جالبی در جلد بعد خواهیم آورد چگونه

ص : 200

متمکن بر دو قسم است آنکه می خورد و می آشامد و اسراف در خوردن کرده خود پر می خورد ولی بدیگران هم می خوراند و چنین کس که اسراف کرده از زمره دوستان خدا خارج است ، و دیگر آنکه خود پر می خورد و از خوراندن بدیگران لئاامت می ورزد که بدسته دشمنان خدا پیوسته است.

تعمیم خطاب قرآن به فرزندان آدم «یا بنی آدم» نشان دهنده آن نوع از عنایت ذات مقدس باریتعال یاست که نسبت به کهن ترین عضو بدن «معده» مبذول فرموده و با اعجاز و بلاغت هر چه تمامتر همراه است.

معده بلکه دستگاه گوارش از این جهت کهن ترین اعضاء است که در جریان تکامل موجودات حتی آن تک سلولی های اوائل خلقت نیز با خوردن سر وکار داشته دارنده هضم و جذبی بودند. (هم خطاب یا بنی آدم قدیمی است وهم معده سابقه کهن دارد و هر دو نیز همگان را شامل).

معده علاوه بر آنکه خانه همه دردهاست کانون اولیه تمام شر و خوبیها نیز می باشد زیرا کدام یک از اعضا به نیرومندی معده می توانند خیر و شر را متمایز از یکدیگر برگزینند ، گاه شیطان با خوردن از درخت منهیه فریب می دهد و زمان خیر و خوبی «و الطیبات من الرزق قل هی للذین آمنوا» معده ظرف طیبات و پاکیزه هاست.

اگر گفته شود جاذبه جنسی برای بخدمت درآوردن آدمی نیرومندتر است آدم و حوا پس از خوردن عورتشان ظاهر شد و آنچنان زیر ناف به پشت ناف تسلیم و خاضع است که(چنان شد قحط سالی در دمش - که یاران فراموش کردند عشق)

ص : 201

اینک بنی آدم را شایسته است که زینتشان را آن هنگام که بسوی مسجد بیرون می شوند بردارند زینتی که آنها را بپوشاند و بیاراید.

در سه چهار آیه قبل از آیه مورد بحث به دو نوع لباس : لباسی برای پوشانیدن بدن و عورت ، و لباسی برای آراستن خود همانند پر و بالی که مرغان را می آراید - لباس یواری لکم - ریشا و پس از آن به لباسی بهتر و والاتر از همه - لباس التقوی ، اشاره گردیده است. لذا در اینجا باید گفت برداشتن زینت برای مسجد هر چند ظاهر هم باشد بهترش آرایش معنوی است که زیبنده مسجدیهاست. همچنین باید افزود : اشاره بپوشیدن لباس همانند دستوری است که می فرماید بخورید و بیاشامید ، مگر نیم خوردند و نمی آشامیدند که دستور خوردن و آشامیدن رسید یا مگر خود را نمی پوشیدند و لباسی نداشتند که وحی رسیدخود را بپوشانند ؟.

صرفنظر از آنکه دین جهانی اسلام حتی برای برهنگان آفریقا و هند و ... که هنوز هم بسیاری از آنها در عصر لونا و فضا ، برهنه اند عنایت مخصوصی فرموده از برهنگی و نیمه عریانی آنها را نجات می دهد ، باید آنها را هم که لباس آشفته ای دارند بجمال و آراستگی دعوت نماید هم ظاهرشان را زیبا سازد و هم باطنشان را بالباس التقوی ذلک خیر - که بهتر و بالاتر است. در بهداشت لباس بتفضیل خواهیم گفت.

چگونه گرسنگی پسندیده باشد که تلفات ناشی از آن همیشه از تلفات هر جنگی بیشتر بوده و هست و ارقام تلفات

ص : 202

جنگهای بین الملل و دوم از آمار متوفیات در اثر کمی تغذیه در این چند سال فاصله بین دو جنگ رقم پائین تری را نشان می دهد که متاسفانه در آنها که حس مذهبی و راستی و درستی خاموش یا نیمه خاموش و استعمار و استثمار روشن و طوفانی است نگذاشته و نمی گذارند ارقام تلفات گرسنگی بگوش جهانیان برسد.

قحطی

مقصود از گرسنگی ، قحطی های بزرگ نیست که ناگهان غذا یافت نمی شود و بسرعت عده ای را بکام مرگ فرو می برد ، بلکه عنوان مطلب گرسنگی ناشی از کمی ، بسیاری از غذاهاست که موجب مرگ تدریجی می شود و بکسانی مانند مالتوس اجازه می دهد برای رفع این لکه از دامن بشریت ، کشتارهای دسته جمعی را پیشنهاد نماید.

خوزئه دوکاسترو دانشمند و غذا شناس برزیلی که چهار سال تمام ریاست سازمان خوار بار و کشاورزی سازمان ملل متحد را داشت و در اردیبهشت 1346 به ایران مسافرت و در تهران سخنرانی نمود یکی از آن کسانیست که با ارقام و آمار ثابت کرده است همین کره خاکی می تواند چندین برابر جمعیت فعلی جهان را از لحاظ تغذیه در دامن خود جای دهد و تغذیه کند ، و در کنفرانس مذکور تهران افزود که امروز اقیانوسها و صنعت پتروشیمی نیز آمادگی خود را برای تغذیه افراد بیشتری اعلام می دارند. در چنین مهد آماده ای چه شد که اقرار بگرسنگی دو ثلث جمعیت فعلی جهان می شود و وفور مواد عذائی و قحطی در دو نقطه حتی نزدیک بهم مشاهده می گردد.

قرآن کریم یکجاا می فرماید «ان اکرمکم عند اللّه تقیکم»

ص : 203

و در جای دیگر است که - تعاونوا علی البر و التقوی و ...

یکجا فرد را پرهیزکار می خواهد و جای دیگر جمعیت را مددکار و کمک یکدیگر در کار خیر و پرهیزکاری. اری هر فرد کافیست گناه نکند اگر گناه نکرد هر چه از اوست یا متعادل است یا خوب ولی برای دسته ها و جمعیت ها پرهیز از گناه کافی نبوده باید برونیکوئی داشته باشند عمل متعادل یکفرد در برابر کارهای میانه و باعتدال جمعیت ها حائز اهمیت نیست وقتی جمعیت ها در انجام امور خیریه و برونیکوئی یار و مددکار یکدیگر باشند کشاورز عالم ، صنعتگر دانشمند برای انتخاب اشکال روش توسعه همکاری دارند و خلاء موجود در زراعت و شیارهائی که بی عملی در بهره برداری بوجود آورده با دست بدست دادن علمای اقتصاد و مجرمین در امور تغذیه هموار و پر خواهد گردید ، در آنوقت است که قدرت رساندن غذا بگرسنگان کمتر از نیروی ارسال انسان بکرات آسمانی نخواهد بود و زندگی حتی در خانه های محقر و تاریک ادامه خواهد داشت و در قصرها نیر بآسودگی بدون ترس از گرسنگان بنشاط خواهد گذشت.

خدا وقتی وعده بهشت می دهد آنرا مکانی عاری از گرسنگی معرفی می فرماید : ان لک الا تجوع فیها (طه 117)و چون مدینه فاضله ، ما در شهرها ، ام القری مکه را باولویت و فضیلت می خواند جائی دور از گرسنگی و ناامنی می شمرد : رب البیت الذی اطعمهم من جوع و آمنهم من خوف (قریش 3) و آنجا را که بعذاب مبتلا می گرداند لباس گرسنگی و ترس و اضطراب می پوشاند «فاذا قها اللّه لباس الجوع و الخوف» (بنی اسرائیل 114)

ص : 204

حضرت سجاد فرمود هر کس مؤمن گرسنه ای را سیر کند خدا او را از میوه های بهشت اطعام نماید «من اطعم مؤمنا من جوع اطعمه اللّه من ثمار الجنه» و حضرت علی فرمود کریمان از خورانیدن و لئیمان از خوردن لذت می برند (لذت الکرام فی الاطعام و لذت اللئام فی الطعام).

از نبی گرامی است «والذی نفس محمد بیده لا یؤمن بی عبدبیت شبعا و اخوه أوقال جاره المسلم جایع ، قسم بآنکسیکه جان محمد بدست اوست که ایمان ندارد بمن بنده ای که شب را سیر بگذراند و برادر مسلمانش یا همسایه او گرسنه باشد. و حضرت علی نیز بهمین مضامین در موردی فرمود : اوأبیت مبطانا و حولی بطون غرثی واکباد حری ؟ آیا شب را بروز آوردم با شکم پر و حال آنکه بر گرد من شکمهای گرسنه و جرگهای تشنه باشند.

در قرآن است که از جهنمی ها می پرسند چه شد شما را بدوزخ فرستاند ؟ می گویند چنین و چنان بودیم که یکی از علت ها و لم نک نطعم المسکین - گرسنگان و مساکین را غذا نمی دادیم.

اگر اسلام اجازه زیاده روی و اسراف در خوردن و آشامیدن را نداده است با کسانیکه خود باعتدال می خورند و توانائی رساندن غذای گرسنگان بحد اعتدال را نیز دارند و می رسانند مخالف است.

گرسنگی که وقتی برای بهداشت بدن بنام روزه یک گرسنگی کوتاه و ملایم و ممدوحی است گاه دگر بصورت گرسنگی تدریجی و مزمن با آنهمه معایبی که دارد درخواهد آمد و زمانی نیز باا خشونت و شدن بیشتر بجان بشرها افتاده با بستن درهای

ص : 205

برکات آسمان و زمین که آن نبارد و این نروید داس زارعین را بدست عزرائیل می دهد.

وقتی کشتی غرق می شود و صدها نفر بدریا می ریزند از چند نفری که نجات یافته اند جز اینکه گویند خدا را باید شکر کرد سخنی شنیده نمی شود و بهمین منوال نزد قحطی زدگان نیز بجای مساعی شعوری برای تهیه مواد غذائی بیشتر و جلوگیری از قحطی مجدد یکی از شرایط زندگی را که نبرد و کوشش است فراموش شده و جز شکر گزاری از اینکه جزو قحطی زدگان نجات یافته هستند اقدامی مشاهده نمی گردد ، در صورتیکه همانگونه که اشاره شد از بالا نگریستن به آیه شریفه «تعاونوا علی البر و التقوی» بطور دسته جمعی بهتر بلزوم توجه بدیگران پی برده می شود. فرد فرد مردم نمی توانند بضرورت این امر روی آشنائی نشان دهند که قحطی بلای خانمانسوزتری از مصیبت جنگهاست اما برای جمعیت ها امکان ایجاد کانونی برای اصلاح امور تغذیه ای قابل شناسائی است که خوشبختانه امروز :

سازمان مبارزه با گرسنگی (Ascofame)

سازمان F. A. O وابسته به سازمان ملل متحد (Foods And Agricultural, Organization)

قسمتی از یونسکو و سازمان بهداشت جهانی M. S) (O. و یونیسف و امثالهم بهمین هدف که انسان گرسنه را نجات دهند تشکیل شده و هدفهای واقعی زندگی را دنبال می کنند و بسیاری از آنها نیز برای جلوگیری از آلودگیهای سیاسی آمادگی داشته و مراقب اند و با دیدن چنین جمعیت هاست که ما را بیاد سخن پیشوای اسلام می اندازد که جای تاسف است روزی بیاید

ص : 206

کتاب و قانون آسمانی در دست شما مسلمانان است و عمل آن را دیگران انجام دهند. مسلمین «تعاونوا علی البر و التقوی» داشته باسند و بیکدیگر کمک نکنند و نصارا تعاونها و جمعت ها را مبتکر و مبدع باشند.

امروز هفتاد درصد درآمد جهان در دست 16 درصد جمعیت جهان و حدود نه درصد درآمد به 50 درصد مردمان کره زمین اختصاص دارد و بهمین علت عمر متوسط آدمهای کشورهای نوع اول بیش از دو برابر عمر متوسط انسانهای ممالک دیگر است و مرگ و میر کودکان آندسته نیز به نسبت یک به هفت می باشد که در اثر گرسنگی و عوارض ناشی از آن پیش می آید.

فوت ششصد میلیون نفری که هم اکنون از آمار متوفیات سالیانه بدست می آید بین 30 - 40 میلیونش را ناشی از سوء تغذیه یا کمی غذا بحساب آورده و می آورند که اکثر آن به کشورهای کم درآمد تعلق دارد.

موضوع «الفقر فخری» که نبی گرامی فرمود در اینجا مطرح است که چگونه یک محیط غیر مادی با عقاید مذهبی بدلخواه بزرگترین شخصت ها در کنار یکدیگر متحد شده اند و حال آنکه کافی بود این مرد نیرومند که علاوه بر در دست داشتن حکومت بخاطر تسلطی که بر جانها و عقاید نیز دارد و از همه مواهب برخوردار است استفاده های شایانی برده تمنیات و هوسها و حتی شرائط اقتصادی خود را بحد اعتلای زمان بکشاند.

مرد خشت مالی که چون چارپایان از آفتاب تا بآفتاب خم بوده و با تحویل یکهزار خشت ، ناچیز مبلغی دریافت داشته

ص : 207

اگر بگوید (الفقر فخری) عقل بوضع مطمئنی او را به برگشت از این سخن هدایت می کند و حال آنکه گفتن این جمله - الفقر فخری - از کسی زیبنده است که می تواند همه چیز را تصاحب کند اما هنگام رحلتش درهمی چند بدهکار بماند و این همان چهره تابناک پرچمدار بزرگ مکتب توحید ، محمد بود که فقر را در قالب انساندوستی و همه چیز را برای همه کس خواستن بیان فرمود.

اگر ثروت بد بود اغنیاء وکلای خدا معرفی نمی شدند و چنانچه مبارزه با گرسنگی در اسلام فرودگاهی نداشت تا بر آن به نشیند قرآنش از مبارزه عالمانه یوسف پیامبر بزرگوار با بلای قحطی آنقدر ستایش نمی نمود. (برخلاف تصور که زاهد ژنده پوش و عزلت نشین و دور از لذائذ است حضرت سجاد می فرماید «ان الزهد کله فی آیه من کتاب اللّه - همه زهد در یک جمله - لکیلا تأسوا علی مافاتکم و لاتفرحوا بما آتیکم» - سوره الحدید - جمع شده و می توان گفت زاهد ارباب نفس خود و ارباب همه چیز و دنیا پرست نوکر خود و دل بسته های خوود است و لذا نخست وزیر زاهد هم هست).

هم اکنون عده ای از جهانیان بوجود ساختمانهای پولادین سیلوهای موجود کشور خود غبغب می اندازند و حال آنکه خطاب قرآن بعزیز مصر حضرت یوسف ، نخست وزیر وقت چنین بود که دانه ها را در محافظ سخت تر از سیلوهای سیمانی یعنی در پوسته های سیلیسی و سلولزی نگهدارند تا از گزند رطوبت نیلها و دستبرد حشرات و موذیها و پوسیدن ، جوانه زدن ، عفونت کردن ، یخ زدن در امان باشند.

ص : 208

وقتی در دیماه سال 1343 جرائد کشور ما بنویسند پانصد میلیون تومان خسارت آفات انباری - در یک سال - بر اقتصاد کشورمان وارد می آید ، آیا متوجه ساختن قرآن مردم را باین موضوع مهم ، آن هم در 14 قرن قبل برای مردم عصر موشک و فضا اعجاز نیست ؟

هنز در این عصر (سال 1967) معادل سی و چهار میلیون تن مواد غذائی که برای تغذیه یکصد و شصت میلیون افراد بشر کفایت می کند سالیانه از بین می رود !

همیشه کمبود غذا از مشکلات جهانی بوده و هم اکنون نیز با ازدیاد نفوس و زندگی طولانی تری که در سایه پیشرفت دانش پزشکی بوجود آمده این مشکل را بیشتر نموده است لذا توسل بهر وسیله ای که بتواند غذای بشری را بیشتر کرده یا بهتر نگهداری نماید شایسته هرگونه تقدیر می باشد ، آنچه امروز بیشتر مورد توجه قرار گرفته پژوهشهای تحقیقاتی برای جلوگیری از امراض گیاهی است که ممکن است بوسیله باکتریها یا ویروسها و بدتر از همه قارچها بوجود آید (بیماری ویولت بوسیله ویروس - بیماری های اسکاب و زنگ زدگی در میوه جات و سبزیجات و سیاهک در غله و حبوبات و ...)

امروز موادی از قبیل «مخلوط بردو» برای از بین بردن قارچها ساخته اند ولی این قارچ کشها باید در عین حال که قارچ را از بین می برند نباید بگیاه صدمه ای وارد آورند و یا آنکه باقیمانده ای از سم بر محصول بجا گذارند بعلاوه باید بتوان از این مواد را مجددا برای مصونیت رشد تازه گیاهان در برابر قارچها بکار برد. اشکال آنقدر هست که اگر مقاومت طبیعی

ص : 209

دامنه دار گیاهان در برابر قارچها وجود نداشت انسان قادر نبود حتی برای تعداد بسیار کمتری از نفوس غذا تهیه و نگهداری نماید. خوشبختانه گیاهان نسبت به قارچها دارای یک مقاومت طبیعی اند و آنچه اخیرا کشف شده پوششهای نازک برگهای بی عیب و سالم گیاه است که دارای ترکیبات حشره کش بوده و حتی آن مواد شیمیائی که خود گیاه تراوش می نماید و در پرده نازک رطوبت بروی سطح برگ موجود می باشد از رشد و نمو یک قارچی که بروی برگ قرار می گیرد جلوگیری می نماید.

با این مقدمه توجه فرمودید که اگر برگها بی عیب و سالم باشند دارای ترکیبات حشره کش هستند و همزمان با این مقدمه و توجه بطور حتم باین معجزه قرآنی 14 قرن قبل که بدست پیامبری چون یوسف صورت انجام گرفته اطلاع حاصل نمودید که چرا حضرت دستور داد گندم را در خوشه بدون آنکه صدمه ای بآن وارد آورند ذخیره نمایند.

افزوده می شود که جنین در جوانه گندم حیاتی ترین قسمت گندم است و اگر پوست گندم که آنرا از مجاورت هوا حفظ می کند از آن جدا کنند بر فعالیت خود می افزاید و در نتیجه آرد فاسد می شود.

اینکه قرآن دست به مقررات سلوک فردی زده و نخست وزیر وقت را در راه مبارزه بر علیه قحطی و گرسنگی برای نجات حتی یک فرد تائید می نماید بارقه هشیار باش بزمامداران وقت می باشد تا در پرورش تغذیه ای آحاد افراد کشور مشاهدات فراوانی نشان داده و برنامه مبارزه بر علیه فقر و گرسنگی را اولین شرط و اصل بقای زمامداری و مسئولیت خود محسوب

ص : 210

نماید.

در قرآن است که یوسف صدیق با تعبیر خواب بمقام نخست وزیری رسید و سپس درصدد نجات اجتماع از گرسنگی برآمد و این تذکری است که رسیدن بجاه و مقام چیزی نیست ، گاه با یک زنده باد ! مرده باد ! عوام است ، و زمانی تعبیر خواب ، حتی اگر شخص بمقام رسیده پیامبر و برگزیده خدا باشد ، آنچه قابل اهمیت و سزاوار تحسین است حسن استفاده از مقام و طرز نگهداری آن می باشد که آن هم باید حتما سیر کردن گرسنگان را جزو لاینفک حفاظتی مقام دانست.

حضرت یوسف وقتی خواب فرعون سلطان وقت را تعبیر فرمود ، خواب چنین بود : گاوان لاغری بخورد گاوان فربهی می رفتند و سنبله های خشک در کنار خوشه های سبز بهمان سرنوشت دچار بودند. چنین فرمود : نه تنها هفت سال خشکی و قحطی است بلکه مفاسد اجتماع نیز تورم یافته و سبزی و خرمی اخلاق جای خود را واگذار کرده است که باید با طرح ریزی یک برنامه هفت ساله ترقیخواهانه ای بهمه زیانها (گرسنگی - بیماری - جهل - فقر) خاتمه داد و نگذاشت قوای نامی نباتی و حیاتی حیوانی بخورد لاغری و خشکی و ناتوانی و نادانی رفت ، اما خود در برابر سلطان نزاکت کرد و جز بقحطی غذا که سرآمد همه قحطی ها بود اشاره ای نفرمود ، باشد که اگر مردان خدا و رجال سیاست جرئت اظهار وجودی ندارند روزی کودک شیرخوار در گهواره بصدا در آید و خفقان ملی را بشکند و بر پاکی و صداقت یوسفان اجتماع در برابر زن صفتان دروغگوی درباره فرعون شهادت دهد.

ص : 211

یوسف پاک نسبت به حریم سلطان هر چند تهمت آلودگی داشت اظهاری بنفع خود نکرد تا شاید برگشتی و اشاره ای بآن زن قصر نشین تصور شود. لاجرم قرآن همه خفقان ها را در برابر مبارزه برای بالا بردن سطح درآمد و زندگی مردم از زبان مردم نقل نکرد و حتی گواه بر ناپاکی همسر سلطان را به کودک واگذاشت.

قرآن کتاب دست نخورده آسمانی چه کتابی است که فقط در یک سوره اش (یوسف) می توان باوضاع اقتصادی ، سیاسی ، اجتماعی ، نظامی ، درباری و ... و حتی وضع زندانیان قریب پنج هزار سال قبل آشنا گردید.

یوسف برای مبارزه با قحطی چندچیز را پیشنهاد کرد :

1 - قالتزرعون سبع سنین دابا (قرآن سوره یوسف) فرمود کشت و زرع کنید هفت سال بروش نیک همیشگی. و چون حکومت فرعون استیلا داشت نه حکومت قانون لذا اشاره می فرماید در کشوری که نعمت فراوان اما از عدالت خبری نیست تاثیر زیادتی نعمت ها همانند اثری است که بر گاوان و گاو صفتان می گذارد و آنها را فربه می سازد.

2 - فما حصدتم فذروه فی سنبله الا قلیلا مما تاکلون : آنچه از محصول برداشت می شود در خوشه حفاظت شود و برای خوردن نیز قناعت گردد. باز در اینجا «فذروه فی سنبله» ما را بیاد حیف و میل شدن مواد غذائی بشری می اندازد که بقسمتی از آن اشاره گردید.

3 - پس از اینهمه فعالیت ، فرعون نخست وزیر خود را «مکین امین» خطاب نمود و حضرت خود را «حفیظ علیم» خواند

ص : 212

و پروردگار او را از محسنین و پرهیزکاران معرفی نمود یعنی اولیاء امور زمان و سلاطین از روی اشتباه بوجود نخست وزیری اظهار احتیاج می نمایند که مکین باشد و امین - مکانش نسبت بفرعون معلوم و در درجات عالیه بوده باشد و اگر مکانی بالاتر از سایرین هم دارد از بخشایش سلطان محسوب گردد ، و اما اینکه فرعون حضرت یوسف را امین نامید و قرآن هم آنرا نقل فرمود - و حقیقت هم چنین بود - از این جهت می باشد که تعبیر کنندگان خواب و وزیران با آنکه اوضاع بد اقتصادی کشور را می دیدند با کلمات زیبنده چندی مانند : خاطر مبارک آسوده باشد ! اوضاع روبراه است ! همه جا امن و امان و همگی سیرند ! بفرعون خیانت می کردند. درباریان گفتند خواب شاه اضغاث و احلام و یک مشت خیال درهم پیچیده است ! اینها برای تسکین خاطر فرعون گفتند تا نسبت به اوضاع مشوش بدبین و بیدار نگردد و در نتیجه در صدد تغییرات و اصلاحات بر آید و دانایان جای نادانان و یوسف ها جای هامانها را بگیرند ، و لذا اگر فرعون او را امین نامید برای این بود که بسلطان هشدار داد و حقیقت اوضاع را تشریح نمود آری :

کشور هر چند بمدیریت احتیاج داشته باشد بصداقت و امانت هم نیازمند است. شخص مدیر خوب اداره می کند امین اداره را خوب می کند و باید کسی را انتخاب کرد که خوب کند و سپس آنرا خوب نگهدارد.

یوسف خود را حفیظ و علیم دانست یعنی نخست وزیری که حافظ حقوق اجتماعی بوده و دانشمند و بکار خود دانا

ص : 213

و خردمند باشد که در اینصورت بنا بر آنچه شخص دانا و حفیظ علاوه بر آنکه از گناه و خطا بدور است و جز نیکی و نیکوکاری از قوانین و آئین نامه وی استخراجی دیگر مشاهده نمی شود پروردگار او را از پرهیزکاران و محسنین محسوب فرمود.

روی سخن ما با دوکلمه ای است که حضرت انتخاب و خدا آنرا تأیید و نقل کرده. اینک نخست وزیر وقت در مبارزه بر علیه قحطی و گرسنگی موفق گردیده ، زمان شدائد و سختی بر مردم بسهولت گذشته ، همگان از نخست وزیر راضی و خشنودند شاه وزیرش را مکین امین خطاب کرده و وزیر که خود می داند در سایه نیروی فضیلتی دو کلمه حفیظ علیم توانسته برنامه های بیروح و خسته کننده فرعونی را که زمان نشاطش بگاوان فربه و هنگام انحطاطش بگاوان نحیف و ضعیف تشبیه شده همه را شادابی بخشیده و همگان را زنده و ذیروح سازد (او نیز خوشحالست).

نخست وزیر برای نگهداری زندگانی احتیاج به نیرو دارد که برای هر فرمانده ای بزرگترین فضیلت است. ظرفیت تحمل خستگی و اراده و امید داشتن باید وجودحکام را لبریز کند یعنی نخست وزیر باید در وهله اول مالک نفس خود باشد و بعد در طول تمرین های روزانه حکومت خود مالک نفس دیگران گردد ، یعی در هر حال باید حفیظ و نگهدارنده خود و بیگانه باشد از اینرو که یوسف خود را حفیظ خواند برای نشاندادن قوه اجرائی و اشاره به کشش و کوششی بود که باید در دوران حکومت وی در تمام شئونات اداری دیده شود. نخست وزیر حفیظ یعنی نگهدارنده و حافظ افکار و اعمال در یک

ص : 214

سطح شایسته و معتدلی که در سایه آن برای یک اجتماع آنچه ضروری است فراهم گردد. نخست وزیر حفیظ یعنی کسیکه تعلیم عملی را از اصول زندگی دانسته و از کادر وزارتی و کلیه دستگاههای تابعه کار می خواهد اما استفاده از قدرت و انتظار کار از اعضاء باید بروشی صحیح بوده و با ضروریاتی که در جریان یک تعلیم و تربیت لازم الاجراست توأم باشد و مشی در این راه جز برای دانشمند و دانای بکار میسر و ممکن نیست لذا حضرت یوسف پس از حفیظ ، کلمه علیم را آورد تا معلوم شود که حسن نظر در کار است و در سایه قدرت و مقام دست باقدامات سر نیزه ای نخواهد زد بلکه علم او را راهنما و پیشواست و دو کلمه حفیظ و علیم د ردانائی و توانائی خلاصه می گردد.

اینک اگر سئوال شود برای مبارزه با گرسنگی ، سازمان های نامبرده و مترقی عصر فضا و موشک چه لازم دارند و چه باید بکنند و چه خواهند کرد ؟ آیا پاسخی بهتر از این و بلکه جز این دارند که نیرو و دانش لازم دارند و در سایه قدرت و دانائی موفقیت آنها مسلم است. کتابهای دانشمندان مربوطه و همین سخنرانی آقای خوزئه دوکاسترو رادر تهران بخوانید به بینید آیا تمنائی جز داشتن نیرو و دانش کرده و داشته اند ؟ از اینرو :

این هم از جمله تعلیمات قرآن به سازمانهای تعاونی بشری است بویژه سازمان مبارزه با گرسنگی که برای پیشبرد و موفقیت نیازمند بوجود سپاه دانش و دستگاهی نیرومند می باشند.

نتیجه آنکه شایستگی وضع تغذیه افراد با مصدر امور بودن

ص : 215

زمامدارانی حفیظ و علیم اعلام می گرددد.

قسمت دهم

در این شهر یک خانواده سالم متشکل از افراد تندرست آیا برای تغذیه خود چه کارهائی خواهند کرد ؟

ظرفهائی انتخاب می نمایند.

مواد اولیه ای می خرند.

بعضی از خوراکها را پخته و می خورند.

کنار سفره یا پشت میز نشسته تناول می نمایند.

تنها یا بحالت اجتماع ، با دست یا با چنگال و قاشق ، در اطاق یا جای سر باز و ... غذای خود را صرف می نمایند و از اینگونه مقدمات و مقارنات تغذیه ای که می توان تحت عناوین زیر مطالبی را متذکر و بحث نمود.

با چه باید خورد ؟ با که باید خورد ؟ در کجا باید خورد ؟ در چه باید خورد ؟ چه وضع باید خورد ؟ با چه عضوی باید خورد ؟ چه اندازه باید خورد ؟ چه وقت باید خورد ؟ چگونه باید خورد ؟ چه را باید پخت ؟ چگونه باید پخت ؟ چه باید خورد ؟ که قست آخری همان شرح و بسطی است که کتابهای غذائی ما را تشگیل می دهد یعنی تحت عنوان چه باید خورد هر چیز را که راجع به غذا و تغذیه دانستیم به تناسب دانائی و توانائی خود ذکر خواهیم کرد.

هم اکنون نیز چنین افتتاح می کنیم که آنچه از مقدمات تغذیه است جلو انداخته و از خود غذا آخراز همه بحث و مذاکره

ص : 216

می نمائیم یعنی از ظروف غذا (در چه باید خورد) - قاشق چنگال باشد یا با دست (با چه باید خورد) و ... شروع می نمائیم.

در چه باید خورد ؟

اگر نامی از تانکرهای نفتکش بمیان آید راننده ای با کلاه کاسکت و ابروهای درشت و لباسهای لکه دار از روغن و دستهای نیرومند و بازوان ستبر بنظر می آید که رل نفتکش را در بغل گرفته و جاده را تا افق دیده بانی می کند.

چنانچه بیاد مامور مالیاتی بیفتیم مردی لاغر اندام که کیف فرسوده ای در دست دارد و عینکی نازک بر نوک بینی درازش و برگ مارکداری در دست اوست جلوه گر می شود. و در صورتیکه طبیبی را بخواهیم مجسم سازیم مردی را نیمه چاق با موهای سفید ، موقر که کمتر سخن می گوید و گوشی را بگردن آویخته انتخاب می نمائیم ، و بهمین قیاس هم اکنون که هنوز شروع نکردیم و دربازه ظروف دستوری اسلامی چگونه باید بود چیزینگفته و ننوشته ایم چیزهائی را بخیال خود (بحساب بعضی مسلمانان ، درست و بحساب اسلام غلط) ساخته و پرداخته و حتی بر یک سفره اسلامی چیده ایم.

کوزه ها و ظروف سفالین را دیده اید که مرتب باستان شناسان از دلخاک بیرون می کشند ، چند ظرف از چوب یا از کدو و بقیه از سنگهای نتراشیده و نخراشیده یا از فرآورده های طبیعت که در دامنه کوهها یا در میان شکم دشتها بدست آمده بهترین ظرف یک سفره اسلامی بتصور ما خواهد بود.

ص : 217

امروز که زمان پیشرفته در صنایع است و توانسته اند حتی برای خوراکپزی انواع و اقسام ظروف بسازند و جنسهای مختلف و متنوع با آلیاژهای گوناگون بهم آمیخته عرضه دارند همه جا و همه وقت معرفی ظروف خوراکپزی با این جملات همراه است :

سهولت در پخت - سرعت طبخ - حافظ مواد معدنی و عناصر ویتامینی - زیبائی شکل - سبکی جنس ! حتی در بعضی اوراق تبلیغاتی به تناسب اندازه های مختلف ظروف نیز اشاره می گردد مثلا می گویند : بهترین قابلمه از آن ماست زیرا ارتفاع دیواره آن باندازه نصف قطر دایره و درازی دسته اش نه دهم قطر آن دایره و قطر را بین 12 - 20 سانتی انتخاب کرده ایم بعلاوه لبه قابلمه های ما طوری است که از هر طرف می توان مایعات موجود در آن را بسهولت و بدون ریخت و پاش در ظرف دگری ریخت. درزها و محل اتصال متعلقات قابلمه ما طوری انتخاب شده که شیب دار است و برای شستشو آسان می باشد و دسته های آن کاملا عایق و حتی در برابر شعله نیز قابل لمس می باشد ! اما وقتی به آلیاژ جنس خود می رسند اشاره نمی کنند یا اگر کردند نه بمزایای آن اشاره می نمایند نه بمعایب آن زیرا هر فزی در برابر غذائی عکس العملی داشته و حتی در بعضی موارد ایجاد نمکهای سمی می گردد.

در اینجا نمی خواهیم از طب کار و پزشکی قانونی داد سخن داده صفحاتی چند را از اینگونه مطالب پر کنیم (از هر فلز نام ببریم و اثر نامطلوب بسیاری از غذاها را در ظروف فلزی جدا از هم شرح بدهیم) اطلاع بر اینگونه نطالب با گرفتن جزوات مربوطه از آقایان دانشجویان یا اگر یافت

ص : 218

شود با خرید کتاب ممکن است ! ولی نوشتن آنچه تصور نمی شود در آنجا دیده شود بنظرتان خواهد رسید آنهم باختصار.

ظروف آهن سفید چون تولید اکسید دو زنگ می نمایند فقط بکار شستن لباسها بلکه جوشاندن آنها می خورند.

امروز ظروف آلومینیم و آهن پوشیده از یک طبقه لعاب مینائی بکار می برند و قسمت اعظم ظروف امروزی چنین است.

در ظروف آلومینیم غذا بسرعت و سهولت طبخ می شود زیرا این فلز هادی قوی است و در نتیجه مصرف حرارتی و سوختش کم است همچنین ظرفی است سبک و حمل و نقلش آسان - ظرفیست صاف و درخشنده و شستشویش ممکن بعلاوه چنانچه گفتیم چون بسرعت مواد را پخته و تحویل می دهد ظرفی است حافظ بعضی ویتامین ها بخصوص ویتامین ث اما استعمال آنها برای سفره نیز عیوبی دارد یکی از آنها ته نشین شدن مواد آهکی در آن است که می گویند اگر پس از خرید مقداری آب و شیر مخلوط در آن جوشانده شود مرتفع می گردد یا اگر آنها را وارونه یا جائی بگذارند که هوا به آزادی به اطرافش نفوذ نکند لکه هائی در آن بوجود خواهد آمد و حتی بعضی ادعا دارند بزودی و با مختصر تماسی ذرات فلزی آن جدا شده بهمراه غذا به بدن می رسد و از نظر علمی حتی در اثر لمس یک سکه معمولی هم مدتها مقداری فلز در زوایای خطوط انگشت انسان باقیست و می دانیم که آلومینیم و آنادیوم در ریه ها و کادمیوم در کلیه ها و سربدر کبد تمرکز می یابند.

نقره و مس در هوای مه آلود زنگ می زنند.

نقره ، مس ، برنج ، قلع ، آهن در برابر هوا تغییر

ص : 219

می کنند.

حرارت اگر زیاد شود باعث تغییر حالت فلزات می گردد. هوای خشک بر آنها اثری ندارد - هوای مرطوب در حرارت معمولی اثر کمی دارد - هوای بسیار مرطوب یا بخار آب زنگ زدگی فلزات ایجاد می نماید.

آب خالص باشد تقریبا اثری ندارد ولی مخلوط با گچ یا آهک روی مس اثر می نماید.

کلمه «تقریبا» اینطور وانمود می کند که شاید آب خالص هم بر فلزات اثر می کند که برای تأیید مطلب توضیح زیر داده می شود :

درست است که بسیاری از فلزات وجودشان در سلامتی بدن ما اهمیت غیر قابل انکاری داشته و مثلا اگر یکدهم گرم مس موجود در جریان خون ما تقلیل یابد عوارض خطرناکی پیش خواهد آمد اما باید دانست که در کالبد بشر لابراتوارهای شگرف و آزمایشگاههای عجیب است که در مواقع لزوم عناصر متفرقه را بسهولت تجزیه نموده و کمبود عناصر معدنی را بآسانی تامین می نماید مثلا یک از آن موارد دود حاصله از لوله های کارخانجات و وسائط نقلیه است که به اجبار وارد ریه ها می گردد و در ترکیب این دودها اغلب مقداری سرب بصورت گاز وجود دارد که در صورت لزوم نیازمندی سربی بدن از این راه تامین می گردد و اینکه در شهرهای دودآلود بدنها از سرب گازی مسموم نمی شوند باز هم به برکت وجود لابراتوار شگرف بدن است که تا حدی می تواند در دفع و رفع سرب تلاش نماید و یکی از خواص روزه همین است که شرح داده شد.

ص : 220

با این مقدمه استعمال ظروف فلزی بمنظور فوق ضرورتی نداشته و از اینکه حتی آب نسبتا خالص نیز مقداری فلز به همراه خواهد داشت. مناسب است مشاهده یکی از باغداران را نقل کنیم که : باغ هلوئی داشت، درختها رشد نکردند ، میوه ها کم و کوچک ماندند و لک زده شدند ، سیم هائی اطراف زمین کشید تا برای فروش حدود زمین مشخص باشد پس از چندی درخته را سبز و میوه ها را سرشار دید! توجه مقامات کشاورزی با این موضوع جلب و در نتیجه اعلام داشتند مقداری الیاژ روی در سیمها بوده که با ریزش باران به ریشه درختان رسیده و آنها را خرم داشته است (در انسان نیز روی به مقدار کمی در نسوج یافت میشود و همه روزه نیز بوسیله غذا مخصوصا غلات و حبوبات اندکی وارد بدن میشود و عمل آن دخالت در تجزیه و نو کلئوپروتید و لستین هاست)

در چند صفحه قبل نوشتیم که دکتر هانری شرو در آزمایشگاه شهر ورمونت آمریکا نشان داد که کادیوم بوسیله آب لوله کشی وارد بدن شده ایجاد تصلب شرائین می نماید بدین طریق که آب قشر نازکی تشکیل داده و در اثر جذب کربن دیو کسید تا حدی خاصیت اسید یافته و بالنتیجه باعث از بین رفتن مقدار کمی فلز محلول مانند مس و روی کادمیوم می گردد که همین امر بتدریج موجب تصلب شرائین میشود. (فراموش نشود که اگر ظرف یا محتوی آن حرارت داشته باشد اثر بیشتری بر یکدیگر خواهند گذاشت) بدین ترتیب :

شاید بسیاری از ظرفهای فلزی بر روی غذائی که در آن می کنیم اثر بگذارند که برخی از آنها سبب ایجاد عوارضی نیز میگردند.

ص : 221

همکلاسان دانشگاهیم جزوه در سی سال پنجم دانشکده «درمان بیماریهای عفونی» مورخه 18/1/35 را که تحت عنوان ویتامین های هیدروسلوبل (محلول در آب) است ملاحظه فرمایند ، چنین شروع شده است.

ویتامین یا اسید اسکوربیک : این ویتامین خیلی فراژیل است و زود فاسد میشود ، در برابر اکسیژن یا ذره ای از فلزات سنگین منهدم میگردد الی آخر ، که در اینجا اشاره به آهن و یا مس شده و جزو فلزات سنگین محسوب گردیده است.

هر چند طلا و نقره میل ترکیبی چندانی ندارند ولی جزو فلزات سنگین می باشند و اگر بحساب آنچه بما درس دادند که ویتامین ث در برابر اکسیژن یا ذره ای فلزات سنگین منهدم میگردد در اینجا میل ترکیبی عجیبی خواهند داشت و شاید بتوان چنین اظهار نظری نمود که :

لازم است روزانه مقداری ویتامین ث به بدن برسد ، اگر غذا در ظرف فلزی حرارت به بیند ویتامین ث آن از بین میرود و اگر بطور خام از ظرفهای فلز سنگینی برای خوردن استفاده شود وینامین ث آن منهدم میگردد.

بدن انسان روزانه به حدود 50 میلی گرم ویتامین ث احتیاج دارد که بوسیله میوه جات و مرکبات و غیره به بدن میرسد.

در اثر پختن ویتامین ث از بین میرود چنانچه شیر را اگر مدت سه دقیقه در یک ظرف آلومینوم حرارت دهند تقریبا 30 درصد و اگر در ظرف مسی گرم نمایند 80-100 درصد

ص : 222

آن تلف میشود ولی از قرای که فلز سنگین بوسیله تماس بیشتر ضایع کننده آن است احتمالاً در ظروف طلا و نقره بدون حرارت نیز ویتامین ث از بین میرود ! پرفسور مارشاک و کانتسکی استادان تغذیه آکادمی طب مسکو (تغذیه بیماران جزو اول صفحه 8) حتی با نرم کردن سیب زمینی با الک فلزی یا چرخ گوشتی بعلت انهدام ویتامین ث مخالفند.

آدمی هر چه را دید و تصور نمود در جهت موافق آسایش در زندگی است اوست دلش می خواهد آنرا داشته باشد بویژه اگر آنرا نزد کسانی دید که بخیال اجتماع از روشنفکران و فهمیده هانید بیشتر خواهانش میشود.

یک عده ای ظرفهای طلا و نقره داشته باشند و عده دیگر آن را به بینند و دلشان بخواهد و نتوانند تهیه کنند آیا جز وسعت دادن شکاف طبقاتی نتیجه دیگری دارد؟

استعمال ظروف طلا و نقره نشانه ای از تکبر بوده و موجب عمیق تر شدن شکافهای موجود بین طبقات میشود

معروف است یکی از پادشاهان کشور سوئد (شاید گوستاو پنجم) در معیت کشیشها به کلیسای بزرگی میرود که مجسمه دوازده حواری حضرت مسیح علیه السلام در گوشه های آن کلیسا تعبیه شده بود. شاه آنها را دید و گفت گویا از نقره اند ؟ گفتند آری ! گفت از این رو حواریون آن حضرت برای پشتیبانی از وضع اقتصاد و اجتماع و سیاست ما بصورت سکه هائی در خواهند آمد تا همه بدانند پیشوایان دین همیشه بخاطر انسانها زنده بوده اند.

ص : 223

ظروف طلا و نقره ای که برای زیبائی در زوایای خانه یا کنار سفره میز غذا گذاشته میشود و جز بعنوان تفنن و تفرعن نامی نمی توان برای ان اقدام انتخاب نمود در حقیقت از همان ظروف صدای تحریم استعمال ظروف طلا و نقره بلند است و در حقیقت سکه هائی که باید رایج و در جریان بوده بازار را گرم کند ستمی است که بصورت ظروف در کناری گذاشته شوند.

میتوان گفت چون طلا و نقره را زنان می توانند زینت ک نند لذا یک زن موجب میشود شکاف اختلاف طبقاتی را عمیق تر کند و عمل وی مورد تأئید اسلام است که خواهیم گفت ظروف طلا و نقره زن و مرد ندارد و استعمالش برای هر دو حرام است بعلاوه اگر مرد و زن مسلمانی باشند برای بکار بردن زینت حد و حصری قائلند. و باز اگر ایراد شود می توان ظروف مخلوط و باصطلاح آنگونه شمشی ساخت که اندکش طلا و بیشترش مس باشد باز خواهیم گفت تشریع قانون خمس و زکات هر ساله پاسخ بسیاری از اشکالات خواهد بود زیرا از بلوکه شدن آنها جلوگیری بعمل می آورد.

ظرفی که محلولی از الکترولیت و دو فلز مختلف دارد پیل گویند که در تلفون خانه ها دیده ایم.

از کجا قابلیت هدایت شدید نقره و طلا و دستی که در آن برای برداشت غذا فرو میرود بعنوان دو الکترود و محتوی ظرف را بحساب الکترولیت نتوان آورد و با این حساب نیز زیانی را جهت بدن از این راه منظور نکرد !

ص : 224

تا کنون آنچه را بعنوان علت و حکمت تحریم استعمال ظروف طلا و نقره شناخته ایم کمتر و کوچکتر از آن است که بتواند پاسخگوی شدت عمل پیشوایان اسلام در این باره بوده باشد لذا در آینده نزدیک با پیشرفت علم موضوع روشنتر خواهد شد.

وانگهی اگر بخواهیم از ظروف در منزل خوب مراقبت کنیم ظروف در صورتی خوبند که نوکر ما باشند نه ارباب ما ، و اگر بدقت از آنها مراقبت نشود بعلت گرانی قیمت ، چشم زخم زیاد دارد و دعوای خانوادگی بزودی براه می افتد !

نگهداری ظروف طلا و نقره آدمی را از اقدام بکار خیر باز می دارد. این امکان هست که حتی کسی که پول خود را راکد گذارده روزی بیاد خیرات و مبراتی بیفتد ولی به اندازه هزینه ساختمان یک بیمارستان چند ظرف تهیه و نگهداری شود فقط فکر مراقبت از آن در کار است و لاغیر (دو چیز ما را بیشتر متوجه این نکته می سازد که شاید علت حرمت اینگونه ظروف بیشتر جنبه غذائی داشته باشد زیراظرف آبی را که نقره کاری شده بود بدست امام دادند ایشان با دندآنهانقره ها را کندند و آشامیدند. بعلاوه تجویز زینت کردن زنان با طلا بیشتر ما را متوجه اهمیت غذائی یا اهمیت موضوع ناشناخته دیگری می نماید.)

اسلام ظرفی را که از پوست حیوانانت نجس العین یا ذبح نشده ساخته میشود حرام دانسته و به مواردی نیز بر می خوریم که دستور سوزاندن پوست گوسفند مبتلا به خون شاشی (سیاه زخم) را

ص : 225

نیز داده است. (سوزاندن چنین پوستی از نظر بهداشت جدید بوده سابقه چندانی ندارد).

نبی گرامی در قدح های شیشه ای که از شام می آوردند آب می کرد و می نوشیدند. و از حضرت صادق است که فرمود : «کان رسول اللّه یشرب فی الاقداح الشامیه یجابها من الشام تهدی له» و چنین ظرفی را نظیف ترین ظرف میشمردند «کان النبی یعجبه ان یشرب فی القدح الشامی و کان یقول هی من انظف ابنیتکم» یا حضرت رضا در سفری که به کشور ایران فرمود هنگام رسیدن به سناباد از ظروفی که از سنگ آن کوه تهیه میشود تعریف و دعا ولی از خوردن در ظروف سفالین که از مصر می آوردند بنقل از نبی گرامی نهی فرمود : «قال سمعته یقول و ذکر مصر قال رسول اللّه الا تاکلوا فی فخارها» (توجه فرمایند که نبی گرامی فقط آب را در شیشه ریخته می نوشیدند و ظرفی را که پیشوایان دین آشامیدنی دیگر در آن کرده باشند شاید در کتب ثبت نشده باشد جز ظرفی که حضرت علی مقداری از شیر در آن را میل کرده فرمود بقیه را برای قاتل زندانیش ببرند و شرح آن داده خواهد شد ولی با مشاهده استعمال پوست کدو به جای ظروف که در مواردی از پیشوایان دین دیده شده گویای این حقیقت است که در بعضی از موارد برخی غذاها نباید در شیشه های بی رنگ باشد و مهمتر آنکه جا دادن آنها در ظروف فلزی با اشکالی چند مواجه است). از مفاد آیات و اخبار بر می آید که :

ظروفی که استعمالش حرام است باید کنار گذارده شود حتی المقدور از طبخ و ریختن غذا هر چند آب آشامیدنی است در ظرفهای فلزی صرفنظر گردد.

ص : 226

در بقیه موارد نظر اسلام فقط به نظافت ظروف و رعایت بهداشت آنها بوده و آنقدر در این قسمت پافشاری کرده که حتی از استعمال ظروفی که ترک داشته و آلودگیها در زوایای خلل و فرج آن ترک وجود دارد دستور اجتناب می دهد.

درچه باید خورد (درچگونه ظرفی)

ترک خوردگیهای ظروف ذرات مواد بیاض البیضی را در خود نگهمیدارند هر چند خوب شسته شود آن ذرات مانده فاسد شده علاوه بر سمی شدن محیط کشت خوبی برای میکربها خواهند بود.

«لاتدعوا انیتکم بغیر غطاء فان الشیطان اذا لم تغظ الا نیه بزق فیها و اخذ فیها مماشاء» - ظرف غذای خود را بپوشانید که میکرب از آن می خورد بلکه هر چه را خواست از غذا انتخاب می نماید و بر آن تف و بزاق می افکند یعنی زهرابه میریزد (به جلد اول مراجعه فرموده جنبه های اعجازی آنرا به بینید)

«واکفی اناءک فان الشیطان لا یرفع اناء» ظروف خود را وارونه بگذارید برای اینکه شیطان هیچ ظرفی را بلند نمی کند.

«لاتشربوا الماء من ثلمه الاناء و لا من عروته فان الشیطان یقعد علی العروه و الثلمه» (حضرت علی ع).

«لاتشرب من موضع اذنه و لا من موضع کسره فانه مقعد الشیطان (حضرت باقر».

و صدها خبر و حدیث همانند آنچه حضرت علی و حضرت باقر فرموده اند که در کتابها ثبت و ضبط است ولی بطوریکه ملاحظه فرمودید حضرت صادق سرپوش گذاشتن بر غذا و حضرت کاظم وارونه گذاشتن ظروف را توصیه میفرمایند که غرض اصلی

ص : 227

رعایت نظافت غذاست و احادیث و اخبار دیگر نیز که حتی خوردن آب را هم از محل ترک خوردگیها ممنوع می سازد برای اینکه خوردنیها و آشامیدنیهای آلوده و مسموم کننده وارد بدن نشود.